جلوه ِ قرآن




در این مطلب شما را با رمز و راز‌هایی از یک آیه که به قله قرآن مشهور است آشنا می‌کنیم.

رمز و راز‌هایی از یک آیه که به قله قرآن شهرت دارد!استاد محسن قرائتی در ادامه سلسله مباحث تفسیری خود با موضوع تفسیر قطره ای به بیان آموزه های آیه 255 سوره بقره پرداخته است.

* آیه

اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحیطُونَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ

* ترجمه

اللّه، که جز او معبودى نیست، زنده و برپادارنده است. نه خوابى سبک او را فرا گیرد و نه خوابى سنگین. آنچه در آسمان ‏ها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آنکه جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند. گذشته و آینده آنان را مى ‏داند. و به چیزى از علم او احاطه پیدا نمى ‏کنند مگر به مقدارى که او بخواهد. کرسى (علم و قدرت) او آسمان ‏ها و زمین را در برگرفته و نگهدارى آن دو بر او سنگین نیست و او والا و بزرگ است.

* نکته ها

به مناسبت وجود کلمه ‏ى کرسى» در آیه، رسول اکرم صلى الله علیه وآله این آیه آیت الکرسى» نامید. در روایات شیعه و سنى آمده است که این آیه به منزله ‏ى قلّه قرآن است و بزرگترین مقام را در میان آیات دارد. همچنین نسبت به تلاوت این آیه سفارش بسیار شده است، از على علیه السلام نقل کرده ‏اند که فرمود: بعد از شنیدن فضیلت این آیه، شبى بر من نگذشت، مگر آنکه آیة الکرسى را خوانده باشم. 

در این آیه، شانزده مرتبه نام خداوند و صفات او مطرح شده است. به همین سبب آیة الکرسى را شعار و پیام توحید دانسته ‏اند. هر چند در قرآن بارها شعار توحید با بیانات گوناگون مطرح شده است، مانند: لااله الاّ اللّه»  ، لااله الاّ هو» ، لااله الاّ انت»  ، لااله الاّ انَا» ، ولى در هیچ کدام آنها مثل آیة الکرسى در کنار شعار توحید، صفات خداوند مطرح نشده است.

صفات خداوند دو گونه‏ اند، برخى صفات، عین ذات او هستند و قابل تجزیه از ذات الهى نمى ‏باشند. مانند: علم، قدرت و حیات. امّا برخى صفات که آنها را صفات فعل مى ‏نامند، مربوط به فعل خداوند است، مثل خلق کردن و عفو نمودن. منشأ اینگونه صفات، اراده الهى است که اگر بخواهد خلق مى‏ کند، ولى درباره‏ ى صفات ذات این را نمى ‏توان گفت که اگر خداوند بخواهد مى ‏داند و اگر نخواهد نمى‏ داند. اگر بخواهیم صفات ذات را تشبیه کنیم، باید بگوئیم عالم و قادر بودن براى خداوند، نظیر مخلوق بودن براى انسان است. هرگز صفت مخلوق بودن از انسان جدا نمى ‏شود، همانگونه که هرگز صفت علم از خداوند جدا نمى‏ شود.

کلمه اله» درباره هر معبودى بکار مى ‏رود، خواه حقّ و یا باطل، أفرایت مَن اتّخذ الهه هواه» ولى کلمه اللّه» نام ذات مقدّس الهى است. معبودانِ غیر از خدا، از آفریدن مگسى عاجزند؛ لن یخلقوا ذباباً» و آنان که به پرستش غیر خدا مى ‏پردازند، از بلنداى توحید به دره ‏هاى خوفناک سقوط مى ‏کنند. ومن یشرک باللّه فکانّما خرّ من‏السماء فتخطفه الطّیر»

لااله الاّ اللّه» اوّلین صفحه شناسنامه ‏ى هر مسلمان است. اوّلین شعار و دعوت پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله نیز با همین جمله بود: قولوا لااله الاّ اللّه تفلحوا» همچنان که فرمود: من قال لااله الاّ الله مخلصاً دخل الجنّة و اخلاصه بها ان تحجزه لااله الاالله عمّا حرمّ اللّه» هرکس خالصانه شعار توحید سر دهد، وارد بهشت مى ‏شود و نشان اخلاص او آن است که گفتن لااله الاّ اللّه» وى را از حرام هاى الهى دور سازد. 

امام صادق علیه السلام فرمودند: قول لااله الاّاللّه ثمن الجنة»  گفتن لااله الاّ اللّه» بهاى بهشت است. همچنان که امام رضا علیه السلام در حدیث قدسى نقل کرده ‏اند: کلمة لا اله‏ الاّ اللّه حصنى» کلمه‏ى توحید، دژ مستحکم الهى است.

رمز و راز‌هایی از یک آیه که به قله قرآن شهرت دارد!

آرى، توحید، مایه ‏ى نجات و رستگارى انسان است. البتّه همانگونه که مى‏ گویند هرکس به دانشگاه یا حوزه علمیه قدم گذاشت، دانشمند شد. یعنى به شرط اینکه تمام دروس لازم را بخواند. گفتن لااله الاّ اللّه» نجات دهنده است، امّا با داشتن شرایطش که در جاى خود بدان اشاره خواهد شد.

اعتقاد به توحید، همه ‏ى قدرت ‏ها و جاذبه ‏ها را در چشم انسان کوچک و حقیر مى کند. نمونه ‏اى از آثار تربیتى توحید همین است که مسلمانان در برابر پادشاهان و صاحبان قدرت سجده نمى ‏کردند. در دربار نجاشى پادشاه حبشه، پناهندگان مسلمان گفتند: لا نسجد الاّ للّه» ما به غیر خدا سجده نمى‏ کنیم. دحیه کلبى یکى دیگر از مسلمانان در کاخ قیصر روم، سجده نکرد و در جواب کاخ نشینان گفت: لا اسجد لغیراللّه» من براى غیر خداوند سجده نمى‏ کنم. 

آرى، توحید انسان را تا آنجا بالا مى ‏برد که حتّى بهشت و دوزخ نیز براى او مطرح نمى ‏شود. امامان معصوم علیهم السلام نیز براى تربیت چنین انسان هایى تلاش مى‏ کردند. على علیه السلام فرمودند: لاتکن عبد غیرک و قد جعلک اللّه حراً» ، بنده دیگرى مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.

لازم است مسلمانان هر روز و در هر جا با صداى بلند، اذان بگویند و فریاد آزادى از بندگى خدایان دروغین و طاغوت ‏ها را سر دهند. و گوش نوزادان خود را قبل از هر صدایى، با طنین توحید لااله الاّ اللّه» آشنا سازند.

هوالحىّ»

در فراز هفتادم دعاى جوشن کبیر، حىّ بودن خداوند را اینگونه مطرح مى ‏کند:

یا حیّاً قبل کلّ حىّ، یا حیّاً بعد کلّ حىّ، یا حىّ الذّى لیس کمثله حىٌّ، یا حىّ الذّى لایشارکه حىٌّ، یا حىّ الذّى لایحتاج الى حىّ، یا حىّ الذّى یمیت کلّ حىّ، یا حىّ الذّى یرزق کلّ حىّ، یا حیّا لم یرث الحیوة من حىّ، یا حىّ الذى یحیى الموتى، یا حىّ یا قیّوم» آرى، خداوند زنده است، قبل از هر زنده ‏اى و بعد از هر زنده ‏اى. در زنده بودن، وى را نظیر و شریکى نیست و براى زنده ماندن، نیازمند دیگرى نیست. او زندگان را مى ‏میراند و به همه زنده ها روزى مى ‏بخشد. او زندگى را از زنده ‏اى دیگر به ارث نبرده، بلکه به مردگان نیز زندگى مى ‏بخشد. او زنده و پا برجاست.

معناى حیات درباره ذات پروردگار با دیگران فرق مى ‏کند و مانند سایر صفات الهى، از ذات او جدایى ناپذیر است و در آن فنا راه ندارد؛ و توکّل على الحىّ الّذى لایموت»  او در حیات خویش نیازمند تغذیه، تولید مثل، جذب و دفع، که لازمه حیات موجوداتى همچون انسان و حیوان و گیاه است، نیست. یا حىّ الذى لیس کمثله حىّ»

رمز و راز‌هایی از یک آیه که به قله قرآن شهرت دارد!

القیّوم»

قَیّوم» از ریشه ‏ى قیام»، به کسى گفته مى‏ شود که روى پاى خود ایستاده و دیگران به او وابسته هستند. کلمه‏ى قیّوم» سه مرتبه در قرآن آمده است و در هر سه مورد در کنار کلمه حَىّ» قرار دارد.

قیام او از خود اوست، ولى قیام سایر موجودات به وجود اوست. و مراد از قیّومیّت پروردگار، تسلّط و حفاظت و تدبیر کامل او نسبت به مخلوقات است. قیام او دائمى و همه جانبه است، مى ‏آفریند، روزى مى ‏دهد، هدایت مى‏ کند و مى‏ میراند و لحظه ‏اى غافل نیست.

هر موجود زنده ‏اى براى ادامه‏ ى حیات، نیازمند منبع فیض است. همچون لامپى که براى ادامه ‏ى روشنى، نیاز به اتصّال برق دارد. تمام موجودات براى زنده شدن باید از حىّ» تغذیه شوند و براى ادامه‏ ى زندگى باید از قیّوم» مایه بگیرند.

امام على علیه السلام مى ‏فرماید: کلّ شى‏ء خاضع له و کلّ شى‏ء قائم به» هر چیزى تسلیم او و هر چیزى وابسته به اوست.نقل کرده ‏اند که در جنگ بدر رسول خدا صلى الله علیه وآله مکّرر در سجده مى‏ گفتند: یا حىّ یا قیّوم» 

لاتأخذه سنةٌ و لانوم»

امام صادق علیه السلام فرموده ‏اند: ما من حىّ الاّ و هو ینام خلا اللّه وحده» هیچ زنده ‏اى نیست مگر اینکه مى ‏خوابد، تنها خداوند از خواب بدور است. 

خداوند حىّ است و نیازمند خواب و چُرت نیست. خواب، زنده‏ ها را از خود منقطع مى‏ کند تا چه رسد به دیگران، ولى خداوند خواب ندارد و همواره بر همه چیز قیّومیّت دارد.

رمز و راز‌هایی از یک آیه که به قله قرآن شهرت دارد!

له ما فى السموات و ما فى الارض»

مالک حقیقى همه چیز اوست و مالکیّت انسان در واقع عاریتى بیش نیست. مالکیّت انسان، چند روزه و با شرایط محدودى است که از طرف مالک حقیقى یعنى خداوند تعیین مى ‏شود. حال که همه مملوک او هستند، پس چرا مملوکى مملوک دیگر را بپرستد؟ دیگران نیز بندگانى همچون ما هستند؛ عباد امثالکم» طبیعت، ملک خداست و قوانین حاکم بر آن محکوم خداوندند. اى کاش انسان ‏ها هم از مِلک او و هم از مُلک او بهتر استفاده مى ‏کردند. اگر همه چیز از خدا و براى خداست، دیگر بخل و حرص چرا؟ آیا خداى خالق، ما را رها کرده است؟ أیحسب الانسان ان یترک سدى» 

امام کاظم علیه السلام از در خانه‏ ى شخصى بنام بُشر» مى ‏گذشت، متوّجه سر و صدا و آواز لهو و لعبى شدند که از خانه بلند بود. از کنیزى که از آن خانه بیرون آمده بود پرسیدند صاحبخانه کیست؟ آیا بنده است؟! جواب داد: نه آقا، بنده نیست آزاد است. امام فرمود: اگر بنده بود این همه نافرمانى نمى‏ کرد. کنیز سخن امام را وقتى وارد منزل شد به صاحبخانه باز گفت. او تکانى خورد و توبه کرد. 

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: اوّلین درجه تقوا و بندگى خدا آن است که انسان خودش را مالک نداند. 

من ذا الذى یشفع عنده»

مشرکان، خداوند را قبول داشتند؛ لئن سئلتهم من خلق السموات و الارض لیقولنّ اللّه»  ولى بت ‏ها را شفیع مى ‏دانستند: ویقولون هؤلاء شفعاء» 

آیة الکرسى، این پناهگاه موهوم را در هم مى‏کوبد و مى‏ گوید: کیست که بدون اجازه ‏ى او بتواند شفاعت کند؟ نه تنها هستى براى اوست، کارآیى هستى نیز با اذن اوست. با خیال و توهم شما، مخلوقى شفیع دیگرى نمى ‏شود. شفاعت در قیامت وجود دارد، ولى با حساب و کتاب و با اذن خداوند. اگر از کسى عملى سر مى ‏زند، با اذن و اراده خداوند بوده و قیّوم بودن او خدشه بردار نیست تا بتوان در گوشه ‏اى دور از خواست او کارى صورت داد.

شفاعت آن است که یک موجود قوى به موجود ضعیف یارى برساند. مثلاً در نظام آفرینش، نور، آب، هوا و زمین، دانه ‏ى گیاه را یارى مى‏ کنند تا به مرحله درخت برسد. در نظام کیفر و پاداش نیز، اولیاى خدا گنهکارى را یارى مى ‏رسانند تا نجات یابد.  ولى هرگز این امدادها نشانه‏ ى ضعف خداوند و یا تأثیرپذیرى او نیست. زیرا خود اوست که مقام شفاعت و اجازه آن را به اولیاى خود مى‏ دهد. و اوست که نظام آفرینش را به نوعى آفریده که وقتى دانه در مسیر رستن قرار گرفت، با نور و هوا و خاک رشد مى کند.

به هر حال عوامل مادّى و کمک ‏هایى که انسان از مخلوقات مى‏ گیرد، در پرتو اذن اوست و در چهار چوب قوانینى است که او حاکم کرده است. به همین دلیل افرادى از شفاعت شدن محرومند؛ فما تنفعهم شفاعة الشافعین»  چنانکه نور، حرارت، آب و خاک، دانه‏اى را رشد مى ‏دهند که قابلیّت رشد داشته باشد. حساب شفاعت از حساب پارتى ‏بازى و توصیه ‏هاى بى‏ دلیل دنیوى در جوامع فاسد، جدا است. شفاعت، براى جلوگیرى از یأس و ناامیدى و ایجاد پیوند مردم با اولیاى خداست. شفاعت، پاداشى است که خداوند به اولیاى خود مى ‏دهد و بهره‏ گیرى از آن در روز قیامت، تجسّمى از بهره‏ گیرى انسان، از نورِ علم و هدایت انبیاء و اولیاء در دنیاست.


بیشتر بخوانید:

دانستنی‌هایی جالب از قرآن کریم


شفاعت کننده، قدرت مستقلى در برابر قدرت خداوند نیست، بلکه پرتوى از اوست و مقام شفاعت مخصوص کسانى است که او بخواهد. لذا نباید بت پرستان با شعار؛ هؤلاء شفعائنا»  خیال کنند که بهره‏ مند از شفاعت خواهند شد.

یادآورى این نکته لازم است که عبادت غیر خداوند شرک است، ولى دعوت و خواندن غیر خدا، همه جا شرک نیست. جملات: یدعوک» ، یدعوکم» ، یدعون» ، ندع» و دعاء الرسول»  که در قرآن آمده است، هیچ یک با شرک ربطى ندارد. لکن هر دعوتى ارزشمند نیست، بیمار اگر پزشک را صدا زند، حقّ است و اگر فالگیر را صدا زند باطل است.

یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم»

خداوند همه‏ ى واقعیّات را مى‏ داند و شفاعت نزد پروردگار، تلاش براى اثبات بى‏ گناهى شخصى نیست، بلکه شفاعت، تلاش براى نجات و عفو است. آگاهى خدا باید موجب شود که اندکى انسان حیا کند، او از درون سینه ‏ها خبر دارد و از رازهاى پنهانى و آشکار با خبر است، از درون رحم مادران خبر دارد که نوزاد پسر است یا دختر. علم روز قیامت و اندازه هر چیزى را مى‏ داند. [37] در حالى که علم ما انسان‏ ها محدود است. ما صدا را تا حدّى مى ‏شنویم، دیدنى‏ ها را تا حدودى مى‏ بینیم، اسرار را نمى ‏دانیم، مگر آن قسمتى را که خداوند اراده کند و اجازه دهد.

وسع کرسیّه السّموات والارض ولایؤده حفظهما و هوالعلى العظیم»

در روایتى از امام صادق علیه السلام آمده است: مراد از عرش»، علومى از خداوند است که انبیاء و رسل را به آنها آگاه کرده است ولى کرسى»، علومى هستند که آنها را هیچ کس نمى ‏داند. 

برخى کرسى» را کنایه از قدرت و حکومت خدا مى ‏دانند که آسمان ‏ها و زمین را در برگرفته است. با آنکه جهان بس وسیع است و زمین نسبت به آن همچون حلقه انگشترى در بیابان، ولى با همه اینها حفظ و نگهدارى آنها براى خداوند سنگین نیست. آیة الکرسى به مردم مى ‏فهماند که خداوند نه تنها مالکِ عالَم و عالِم به تمام مملوک ‏هاى خود است، بلکه سراسر هستى با همه ‏ى مخلوقاتش، تحت سلطه و قدرت اوست. و مردم قدرت نامحدود خالق را با قدرت مخلوق مقایسه نکنند. زیرا خستگى، از عوارض ماده است، امّا توانایى خداوند عین ذات اوست. ان ربّک هو القوى العزیز» على علیه السلام مى ‏فرماید: خداوند را، نه گذشت زمان پیر و فرسوده مى‏ کند و نه خود دگرگون گشته و تغییر مى ‏یابد. 

آرى، توجّه به قدرت نامحدود خداوند، در روح مؤمن آرامش ایجاد مى‏ کند و مؤمن با آن خویشتن را در مصونیّت و امان مى ‏یابد.

هر یک از صفات خدا: قَیّوم، حَىّ، علیم، قَدیر و عظیم، نقش سازنده ‏اى در تربیت انسان دارد. زیرا بهترین مکتب آن است که به پیروان خود امید و عشق بدهد، سرنوشت و آینده آنان را روشن کند و پیروانش نیز بدانند که هر لحظه زیر نظر هستند، لغزش هایشان قابل عفو است و حاکم آنان مهربان است.

خلاصه آنکه خدایى سزاوار پرستش است که زنده و پابرجا و نستوه باشد، گرفتار ضعف و خستگى و دچار خواب و چرت نگردد، احدى بدون اراده او قدرت انجام کارى را نداشته باشد. همه چیز را بداند و بر همه چیز احاطه و تسلّط داشته باشد. این چنین خدایى مى ‏تواند معبود و محبوب باشد و به چنین خدایى مى ‏توان توکّل کرد و عشق ورزید و به او امیدوار بود. خدایى که قرآن اینگونه معرفى مى‏ کند، با خداى انجیل و تورات تحریف شده قابل مقایسه نیست. آن کسانى که در بن‏ بست‏ هاى تنگ و تاریک نظام مادّى جهان گرفتار شده ‏اند، چگونه مى ‏اندیشند؟ الحمدللّه الّذى هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدى لولا ان هدانا اللّه»

* پیام ها

1- هیچ موجودى جز او، ارزش معبود شدن ندارد. لااله الاّ هو»

2- حیات واقعى و ابدى وهمه‏ى حیات‏هاى دیگر از آن اوست. الحىّ»

3- همه چیز دائماً به او بستگى دارد ولحظه‏اى از تدبیر اوخارج نیست. القیوم»

4- همه چیز از اوست.له ما فى السموات.»

5 - نه تنها هستى از اوست، کارایى هستى نیز از اوست. من ذا الّذى یشفع»

6- با خیال و توهّم شما، چیزى شفیع و واسطه نمى‏شود. من ذا الّذى»

7- احدى از او مهربان‏تر نیست. علاقه ومهربانى هر شفیعى از اوست. الاّ باذنه»

8 - خداوند بر همه چیز ودر همه حال آگاه است، پس از گناه در برابر او حیا کنیم. یعلم مابین ایدیهم وما خلفهم.»

9- او بر همه چیز احاطه دارد، ولى دیگران بدون اراده او حتّى به گوشه‏اى از علم او احاطه ندارند. لا یحیطون بشى‏ء من علمه»

10- حکومت و قدرت او محدود نیست. وسع کرسیّه»

11- حفاظت هستى براى او سنگین نیست. ولایؤده»

12- کسى که از هستى حفاظت مى‏کند، مى‏تواند ما را در برابر خطرات حفظ کند. حفظهما» و لذا براى حفاظت، سفارش به خواندن آیة الکرسى شده است.

منبع:الکوثر

انتهای پیام/

قله قرآن کدام آیه است؟


رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش:

حضرت آیت الله ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (جمعه) در دیدار فرماندهان و جمعی از کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش، بیعت شگفتی‌ساز همافران با امام خمینی(ره) در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ را تجسم شجاعت، امید به پروردگار، نهراسیدن از دشمن و عمل به وظیفه برشمردند و تأکید کردند: ۲۲ بهمن امسال به یاری پروردگار و در پرتو همین عوامل تاریخ‌ساز به معنای واقعی کلمه دشمن‌شکن خواهد شد و با هوشیاری ملت و حضور همه سلایق و دیدگاهها، پرشکوه تر از سالهای قبل خواهد بود.
حضرت آیت الله ای، راهپیمایی ۲۲ بهمن را از مسائل شگفتی‌ساز خواندند و افزودند: جشن سالانه انقلاب در کشورهایی که انقلاب کرده اند به رژه نیروهای مسلح در مقابل چند نفر تبدیل شده است اما در ایران سرافراز، ۴۰ سال است مردم در سراسر کشور به خیابانها می آیند و بر ادامه راه انقلاب تأکید می کنند که این مسئله، از معجزات شگفتی‌ساز انقلاب است و باید با تمام قدرت ادامه یابد.
ایشان حضور انبوهِ بی‌شمار ملت در راهپیمایی ۲۲ بهمن را دشمن‌شکن و مرعوب کننده آن»، نشان‌دهنده حضور عمومی ملت در صحنه» و تجلی عزم و وحدت ملی» برشمردند و خاطرنشان کردند: در جامعه اختلاف سلیقه وجود دارد اما وقتی پای انقلاب و نظام و ۲۲ بهمن به میان می آید، همه اختلاف ها رنگ می بازد و همه در کنار هم به میدان می آیند.

رهبر انقلاب اسلامی رژیم امریکا را تجسم شرارت، خشونت، بحران سازی و جنگ آفرینی» خواندند و افزودند: مسئولان رژیم امریکا ضمن اهانت به ملت ایران می گویند چرا مرگ بر امریکا» می گویید، برای روشن شدن ذهن مقامات امریکایی تأکید می کنیم که ما کاری به ملت آمریکا نداریم و مرگ بر امریکا یعنی مرگ بر حاکمان امریکا که در این دوره، مرگ بر ترامپ و بولتون و پمپئو» می‌شود.
ایشان افزودند: تا وقتی رژیم امریکا بر مبنای شرارت، دخالت، خباثت و رذالت حرکت می کند، شعار مرگ بر امریکا از دهان ملت مقتدر ایران نخواهد افتاد.
حضرت آیت الله ای در بخش دیگری از سخنانشان درباره پیشنهادهای اروپایی ها افزودند: به مسئولان توصیه می کنم به اینها هم اعتماد نکنند البته نمی گوییم با آنها مراوده نداشته باشیم بلکه با چشم بدبینی به اروپایی ها نگاه کنید.
رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: درباره امریکا هم از چند سال قبل و در مذاکرات هسته ای، هم در جلسات خصوصی و هم در جلسات عمومی مکرر به مسئولان می گفتم به امریکایی ها اعتمادی ندارم و شما هم به قول و حرف و لبخند و امضای آنها اعتماد نکنید. اکنون نتیجه این شده است مسئولانی که آن روزها مذاکره می کردند، خودشان می گویند امریکا غیرقابل اعتماد است. باید از اول این را تشخیص می دادند و بر این مبنا حرکت می کردند.
ایشان افزودند: همین اروپایی ها که با وقاحت از ایران مطالبه حقوق بشری می کنند در پاریس نیروهای مسلح را به جان مردم می اندازند و مردمشان را کور می کنند اما در عین حال متکبرانه از ایران طلبکاری می کنند در حالی که باید به آنها گفت شما اصلاً حقوق بشر را می شناسید؟
حضرت آیت الله ای تأکید کردند: در جایگاه یک کشور مقتدر و توانا با همه دنیا به جز چند استثنا ارتباط داریم و خواهیم داشت اما باید بدانیم با چه کسانی داریم حرف می زنیم و اقدامات فرانسوی ها، انگلیسی ها و دیگران را در مقاطع مختلف از یاد نبریم.

رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنانشان همراه شدن ارتش با ملت در جریان انقلاب اسلامی را یک نعمت بزرگ و نقش نیروی هوایی را در این موضوع بسیار برجسته دانستند و گفتند: نیروی هوایی در پیروزی انقلاب اسلامی و مراحل مختلف بعد از آن، نقش آفرین بود که ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ و بیعت جمعی از نیروی هوایی ارتش با امام راحل (ره)، اولین نقش آفرینی و همانند خودِ انقلاب، شگفتی ساز و رزق لا یُحتَسب» بود.
ایشان افزودند: ۱۹ بهمن ۵۷، جلوه تسلط بر نفس، احساس وظیفه و احساس قدرت بود چرا که در آن رویداد جوانان از طاغوت نترسیدند و با غلبه بر ترس خود و امیدواری به خداوند، با شجاعت به دیدار امام آمدند که امروز هم به همین ویژگی‌ها نیاز داریم.
حضرت آیت الله ای گفتند: نقش نیروی هوایی در قضایای شب ۲۱ بهمن سال ۱۳۵۷، افشای کودتا در پایگاه شهید نوژه همدان بوسیله یک افسر جوان نیروی هوایی، تشکیل جهاد خودکفایی بوسیله نیروی هوایی، اولین واکنش کوبنده در روزهای آغاز جنگ تحمیلی بوسیله جنگنده های نیروی هوایی و بمباران بسیاری از پایگاههای عراق و نقش آفرینی در طول دوران دفاع مقدس، آغاز ساخت هواپیمای جنگی و پشتیبانی از مدافعان حرم از جمله اقدامات برجسته نیروی هوایی و جزو تاریخ و هویت این نیرو است.
رهبر انقلاب اسلامی بر وم حفظ و تقویت این هویت و انسان‌سازی و تربیت جوانانی همچون شهیدان بابایی و ستاری و دیگر شهدا تأکید و خاطرنشان کردند: تنها نیرویی که توانست چنین شخصیت های برجسته ای را تربیت کند و استعداد درونی آنها را به فعلیت برساند، انقلاب اسلامی و حرکت عظیم ملت ایران است.
حضرت آیت الله ای با اشاره به پایبندی ملت به استقلال، عزت و سرافرازی حاصل از انقلاب اسلامی» افزودند: بنده از گرفتاری ها، گرانی ها و دیگر مشکلات مطلع هستم اما به کشور نگاه خوشبینانه دارم چرا که مشاهده می کنم ملت همچون یک قهرمان و یک شخصیت قوی در مقابل جبهه دشمن ایستاده است و می‌داند چه مسیر و اهدافی را باید دنبال کند.
ایشان تأکید کردند: مردم گله مندی، ناراحتی و توقعاتی دارند اما هیچ مسئله ای هرگز موجب نشده و نمی شود که ملت از پشتیبانی همه جانبه از آرمانها و اهداف امام و انقلاب و نظام رویگردان شود.
رهبر انقلاب اسلامی ملت ایران را به کوهنوردی تشبیه کردند که در ۴۰ سال اخیر بخش مهمی از راه و گردنه های پرپیچ و خم و خطرناک را رد کرده اما برای دستیابی به اهداف و بی اثر کردن تهدیدها و توطئه ها، باید بقیه راه را نیز طی کند و به قله برسد.
رهبر انقلاب اسلامی همه مسئولان و آحاد مردم را به همت و کار و تلاش بی‌وقفه فراخواندند و افزودند: هرکس در هر جا که هست به وظایف خود عمل کند تا همه خانه های جدول عمومیِ وظایف ملت و مسئولان پر شود و شتاب حرکت ایران عزیز به سمت اهداف بیشتر شود.
ایشان دلهره افکندن و ناامید کردن را کار اصلی دشمن و عناصر نفوذی برشمردند و با استناد به آیات متعدد قرآنی و رویدادهای درس آموز صدر اسلام افزودند: منطق اسلام این است که از دشمن نهراسید بلکه از انحراف از صراط مستقیم بترسید و اگر درست عمل کنید به یاری پروردگار حتماً پیروز خواهید شد.
حضرت آیت الله ای، انحراف از راه خدا و تسلیم در مقابل دشمنان را موجب ذلت و بی‌پناهی ملت خواندند و خاطرنشان کردند: در آن صورت سرنوشت ایرانِ ما همچون دوران رژیم پهلوی یا کشورهایی همچون عربستان می شود که امریکا بر سرنوشت و منابع و منافعشان مسلط شده است.
ایشان همچنین در توصیه‌ای درباره راهپیمایی ۲۲ بهمن افزودند: ممکن است کسانی به هر دلیل و منطق و مبنایی، از فلان مسئول یا فلان آقا خوششان نیاید اما نباید با شعار دادن بر ضد او، راهپیمایی را به مظهر اختلاف و درگیری تبدیل کنند چرا که این حرکت پرشور ملی باید همچنان با عظمت و وحدت ادامه یابد.
رهبر انقلاب اسلامی، فردای کشور و جوانان و ملت را به مراتب بهتر از امروز خواندند و تأکید کردند: در سایه توکل، احساس مسئولیت و عمل مردم و مسئولان به وظایف خود، پروردگار با لطف و عنایت خویش، راه را برای ملت ایران باز خواهد کرد.
پیش از سخنان فرمانده کل قوا، امیر سرتیپ نصیرزاده فرمانده نیروی هوایی ارتش با بیان گزارشی از دستاوردها و توانمندی‌های این نیرو در حوزه‌های مختلف، گفت: کارکنان غیرتمند نیروهوایی و قرارگاه پدافند هوایی با تمسک به سیره شهیدان و مدافعان حرم برای دفاع از عزت و مرزهای ایران اسلامی آمادگی کامل دارند.


در آستانه‌ی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR پاسخ‌ به

شش پرسش کلان و بنیادین درباره‌ی انقلاب اسلامی از زبان رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران را جهت مطالعه‌ی کاربران منتشر می‌نماید. پاسخ به نخستین پرسش در این مطلب آمده است:
ریشه‌های انقلاب اسلامی و علل و عوامل شکل‌گیری نهضت اسلامی چیست؟

۱) ریشه‌های انقلاب اسلامی و علل و عوامل شکل‌گیری نهضت اسلامی
براساس بیانات حضرت آیت‌الله ‌ای
۱

وابستگی تمامعیار به غرب، خصوصا آمریکا و بی‌اختیاری پادشاهان پهلوی در تصمیمگیری

۲

فساد و دینستیزی حاکمان طاغوت

۳

تلاش برای انحراف و ضایع کردن جوانان

۴

بی اعتنایی به رأی مردم، اختناق و مقابله جدی با آزاداندیشی

۵

ظلم و بیعدالتی گسترده در کشور با حمایت مستقیم حکومت

۶

عقبماندگی کشور در علم، صنعت و برخورداریهای عمومی از اولیات رفاهی


دریافت جدول:

عکس


*
وابستگی تمام‌عیار به غرب، خصوصا آمریکا و بی‌اختیاری پادشاهان پهلوی در تصمیم‌گیری‌های اصلی کشور
مهم‌ترین مشکل این کشور در گذشته، این بود که آن رژیم، رژیم منحوس پهلوی وابسته به امریکا و قبل از آن، وابسته به انگلیس بود! آن‌ها میگفتند چه کسی بیاید بالا و نخست‌وزیر، یا مسئول، یا وزیر یا مدیر شرکت نفت شود و یا فلان شغل را داشته باشد. آمریکاییها که میگفتند، آن‌کس را مقام و مسئولیت بالا میدادند. هرکس را هم که دشمنان خارجىِ این ملت میخواستند از صحنه کنار برود، این‌ها رژیم پهلوی همه‌ی قدرتشان را به کار میانداختند که او را کنار بزنند. در این مملکت، اگر کاری به نفع آمریکاییها بود، به وسیله‌ی آن دستگاه انجام میگرفت. اگر کاری به ضرر آن‌ها و به نفع مردم بود، انجام نمیگرفت؛ بلکه با آن کار، مقابله هم میشد. استقلال نداشتنِ یک کشور، این‌گونه است.

۱۳۷۲/۰۲/۱۵

حکومت پهلوی را چه کسی سرکار آورد؟ رضاخان را چه کسی در این کشور حاکم کرد؟ این که دیگر جزو نقاط مبهم تاریخ نیست. امروز همه میدانند که رضاخان را انگلیسیها در این کشور سرکار آوردند؛ همچنان که وقتی احساس کردند رضاخان دیگر به دردشان نمیخورد، او را برکنار کردند و محمدرضا را سرکار آوردند.این جزو بخشهای واضح تاریخ معاصر ماست. کسانی که آن‌ها را سر کار آوردند، همانها سعی میکردند با انواع ت‌های گوناگون، آن‌ها را وابسته‌ی به خودشان نگه دارند. وقتی نهضت مصدق در این کشور پیش آمد- که یک نهضت ملی بود- جایی که بیشترین احساس خطر را کرد، دستگاه حکومت و سلطنت نبود؛ انگلیسیها بیشترین احساس خطر را کردند. بعد هم که انگلیسیها دیدند از عهده‌ی کار برنمیآیند، امریکاییها را وارد کار کردند. آن‌ها به یک معنا آمدند صحنه را از دست انگلیسیها ربودند و حاکم شدند. یک نفر بلند شد و با یک چمدان دلار به اینجا آمد و با ایجاد یک بحران مصنوعی، حکومت ملی را سرنگون کرد و رژیم محمدرضا پهلوی بر کشور مسلط شد. این تِ این‌هاست؛ این چیز واضحی است و مدارک و اسناد و دست‌نوشته‌های آن امروز در دسترس همه قرار دارد.

۱۳۸۴/۰۱/۳۰

در این کشور چند روزی مانده بود به اینکه مدّت قرارداد نفت ایران و انگلیس تمام شود. چند نفر در دوره‌ی پهلوىِ‌ اوّل نشستند قراردادی را تنظیم کردند که تا حدودی منافع ایران در آن رعایت میشد. رضا خان وارد جلسه‌ی هیئت وزرا شد، رفت آن نوشته را از مقابل وزیر ذیربط برداشت و همان‌جا جلوِ چشمشان داخل بخاری انداخت و سوزاند! چرا؟ چون قبلًا سفیر و فرستاده‌ی انگلیس پیش او آمده بود و یکی، دو ساعت با او جلسه‌ی خصوصی برگزار کرده بود و در آن جلسه‌ی خصوصی، آنچه باید به آن شخص بگوید، گفته بود و او هم آمد چیزی را که حتّی اندکی منافع ایران را تأمین میکرد و دشمن و بیگانه آن را تحمّل نمینمود، داخل بخاری انداخت و سوزاند و از بین برد! عزیزان من! تمام تاریخ دوران پهلوی در این کشور، این‌گونه گذشته است. منافع ملت، اوّلِ کار تحت‌الشّعاع منافع انگلیس، بعد هم در این سی، چهل سال اخیر، تحت‌الشّعاع منافع امریکا. اگر منافع امریکا در چیزی بود، در کاری بود، در معامله‌ای بود، محال بود که مسئولان این کشور برخلاف آن رفتار کنند؛ برطبق نظر آن‌ها رفتار میکردند.

۱۳۷۷/۰۸/۱۲

مستشاران امریکایی و دهها هزار امریکایی دیگر در مهم‌ترین مراکز نظامی، اطّلاعاتی، اقتصادی و ی این کشور شغلهای حسّاس و درآمدهای گزاف داشتند و آن‌ها در حقیقت کارها را انجام میدادند و به آن‌ها خط میدادند.دستگاه اطّلاعاتی این کشور را آمریکاییها و اسرائیلیها به وجود آوردند. در تها، تابع نظرات انگلیسیها و در این اواخر، تابع نظرات آمریکاییها بودند. در زمینه‌ی منطقه‌ای و جهانی، حتّی در زمینه‌های اقتصادی مثلًا قیمت نفت چقدر باشد، فروش نفت چگونه باشد، وضع شرکتهای خارجی در نفت ایران به چه کیفیّت باشد در همه‌ی این مسائل مهم و حسّاس، آن چیزی کاری را انجام میدادند که از آن‌ها خواسته شده بود! البته منافع خودشان را هم در نظر داشتند. برای خارجیها فداکاری نمیکردند، بلکه برای حفظ حکومت خودشان، صددرصد به بیگانگان میدان میدادند و به آن‌ها تکیه میکردند و دست آن‌ها را در تطاول به این کشور و این ملت باز میگذاشتند.

۱۳۷۷/۱۱/۱۳

من نقلی را از یکی از وابستگان به رژیم محمّد رضا عرض میکنم؛ شما ببینید این وابستگی در چه حدّ پست‌کننده و ذلت‌آوری بوده است! در اوایل رفتن رضا خان که هنوز تکلیف سلطنت در ایران درست معلوم نشده بود، سفیر انگلیس در تهران به کسی که از طرف محمّد رضا به او مراجعه کرده بود که تکلیف خودش را بداند، میگوید که چون برطبق اطّلاعات ما، محمّد رضا به رادیو برلین گوش میکند و پیشرفتهای آلمان را روی نقشه پیمیگیرد، پس مورد اعتماد ما نیست. آن شخص، خبر را به محمّد رضا میدهد. او هم گوش کردن به رادیو برلین را ترک میکند و کنار میگذارد! آن وقت سفیر انگلیس میگوید: حالا دیگر عیبی ندارد؛ میشود او را به سلطنت انتخاب کرد.» رژیم و دولتی که در رأس آن کسی قرار دارد که تا این حد به یک سفارت بیگانه وابسته است که آن‌ها برای سلطنت او شرطهای حقیر و ذلّت‌آوری از این قبیل معیّن میکنند و او هم آن شرطها را میپذیرد و عمل میکند تا آن‌ها او را به سلطنت برسانند،معلوم است که چقدر به بیرون از این مرزها و به قدرتهای خارجی وابسته است.

۱۳۷۴/۰۳/۱۴

یک عامل امریکا در رأس یک رژیم وابسته، وظیفه‌ای نداشت جز اینکه وقتی بگویند فلان نخست‌وزیر را بگذار و فلان نخست‌وزیر را بردار، اطاعت کند. آن‌ها هر کاری میخواستند، میکردند. اگر هم یکوقت خودِ او میخواست نخست‌وزیری را برکنار کند و آمریکاییها راضی نبودند، به امریکا میرفت و این و آن را میدید، تا اجازه دهند فلان نخست‌وزیر را بردارد یا بگذارد! وضعیت این‌گونه بود. سفرای امریکا و انگلیس در تهران، تعیین‌کننده‌ی خطوط اساسی این مملکت بودند.

۱۳۷۳/۱۱/۱۴

سران رژیم گذشته‌ی ایران چنین عقیده و طرز فکری داشتند؛ میگفتند: امریکا، یا بعضی از ممالک اروپایی، پول‌دار، قوی، صاحب علم و دارای سلاحند. چرا ما خودمان را از این‌ها جدا کنیم؟! چرا ما دنباله‌رو این قدرتها نباشیم؟! بالاخره هرچه باشد این‌ها ارباب و آقایند!»
یکی از بزرگترین جرائم و گناهان رژیم محمّد رضا پهلوی، عبارت بود از اینکه کشور را از لحاظ فنّی، صنعتی و اقتصادی، وابسته نگهداشت و وابسته‌تر کرد. سرنوشت یک کشور را در نانش، در گندمش، در سیلوی گندمش، در وسیله‌ی آرد کردن گندمش، در مواد غذاییش و در همه‌چیزش، به خارج وابسته کرد! شما از این مواد غذایی و نان بگیرید، تا سایر چیزها، ایران به خارج از مرزها وابسته شد؛ به طوری که اگر یکوقت دشمنان اراده کنند، بتوانند این ملت را از همه چیز محروم کنند. کسی که این‌طور کشوری درست کند و اداره نماید و به اینجا برساند، خیانتی مرتکب شده است که هیچ خیانت دیگری جز آنکه در همین سطح باشد، با آن قابل مقایسه نیست.

۱۳۷۷/۰۲/۰۹

*
فساد و دین‌ستیزی حاکمان طاغوت
کسانی که تاریخچه‌ی ورود بیحجابی و عریانی ن در جامعه‌ی ما را که به‌وسیله‌ی خاندان شوم پهلوی انجام گرفت، خوانده‌اند و یا کسانی که سنشان اقتضا میکند و آن روزها را دیده‌اند، میدانند که چگونه بیحجابی و بیحد و مرزی و اختلاط زن و مرد را به داخل کشور وارد کردند و آن را به ملت تحمیل نمودند. ملت ما به آسانی این پدیده را نپذیرفت؛ ولی متأسفانه به دلیل گذشت دو سه نسل در زیر سایه‌ی سنگین و شوم خاندان پهلوی تا پیروزی انقلاب اسلامی، عده‌یی با این فرهنگ به دنیا آمدند و قبح آن را نفهمیدند.

۱۳۶۸/۰۹/۱۵

رضا خان قلدر وقتی خواست از غرب برای ما سوغات بیاورد، اولین چیزی که آورد، عبارت از لباس و رفع حجاب بود؛ آن هم با زور سر نیزه و همان قلدرىِ قزّاقىِ خودش! لباسها نباید بلند باشد؛ باید کوتاه باشد؛ کلاه باید این‌طوری باشد؛ بعد همان را هم عوض کردند: اصلًا باید کلاه شاپو باشد! اگر کسی جرأت میکرد غیر از کلاه پهلوی- کلاهی که آن موقع با این عنوان شناخته میشد- کلاه دیگری سرش بگذارد، یا غیر از لباس کوتاه چیزی بپوشد، باید کتک میخورد و طرد میشد. این چیزها را از غرب گرفتند! زنها حق نداشتند حجابشان را حفظ کنند؛ نه فقط چادر- چادر که برداشته شده بود- اگر روسری هم سرشان میکردند و مقداری جلوی چانه‌شان را میگرفتند، کتک میخوردند! چرا؟ برای اینکه در غرب، زنها سر میآیند! این‌ها را از غرب آوردند. چیزی را که برای این ملت لازم بود، نیاوردند. علم که نیامد، تجربه که نیامد، جِدّ و جهد و کوشش که نیامد، خطرپذیری که نیامد- هر ملتی بالاخره خصوصیات خوبی دارد- این‌ها را که نیاوردند. آنچه را هم که آوردند، بیدریغ قبول کردند. فکر و اندیشه را آوردند، اما بدون تحلیل قبول کردند؛ گفتند چون غربی است، باید قبول کرد. فرم لباس و غذا و حرف زدن و راه رفتن، چون غربی است، بایستی پذیرفت؛ جای بروبرگرد ندارد! برای یک کشور، این حالت بزرگترین سمّ مهلک است؛ این درست نیست.

۱۳۸۰/۰۲/۱۲

این دوری ما از قرآن را رژیم کافر ملحد معاند پهلوی به وجود آورد. لذا وقتیکه من میگویم اگر ما پنجاه میلیون نفر هستیم غیر از چند میلیون بچه‌های کوچکِ زیر پنج سال بقیه باید بتوانند قرآن را از رو تلاوت کنند، شما تعجب میکنید؛ در حالی که تعجب ندارد. مگر این‌طوری نبود؟ قبل از دوران رژیم گذشته، تقریباً این‌گونه بود. بیسوادها اکثریت قاطع بودند؛ اما غالب آن‌ها قرآن را بلد بودند. شما جوانان ندیده‌اید؛ ولی من و کسانی که در سنین من هستند، به تکرار و تکرار، کسانی را دیده‌ایم که سواد روخوانی نداشتند و حروف فارسی را نمیشناختند؛ لیکن میتوانستند قرآن را از رو بخوانند.
مکتبهای قرآن، بچه‌های چهارساله و پنج‌ساله را قرآن درس میداد. من خودم در سن پنج‌سالگی به مکتب رفتم و قرآن یاد گرفتم. امثال من، در همان مکتبی که ما میرفتیم، زیاد بودند و اصلًا مکتب‌خانه‌ها همین‌طور بود. این مکتب‌خانه‌هایی که رژیم منحوس پهلوی، شجاعت و شهامت بخرج داد! و رعد و برق کرد و آن‌ها را برچید، خانه‌هایی برای تعلیم قرآن بودند.

۱۳۶۹/۰۱/۱۹

از زمان رضا خان به این طرف، انگیزه‌های اساسی وارد کار شد و غرب- خصوصاً انگلیس- قصد داشت که کلّاً ایران را قبضه کند. این تصرّف یا به صورت ایجاد یک حکومت واقعاً انگلیسی بود- که البته نتوانستند این کار را بکنند- و یا اینکه حکومتی ایرانی تشکیل دهند ولی همه‌ی مقدّراتش به دست آن‌ها باشد. راه دوم انتخاب شد و حکومت پهلوی بر اساس این تصمیم شکل گرفت و رضا خان روی کار آمد.
اگر میبینید همه‌ی آدم‌های حسابىِ ایران با رضا خان مخالفند، به خاطر آن است که آدم لاتِ بیسروپایی بود که اصلًا اسم دین را نشنیده و مزه‌ی آن را هم نچشیده بود. او در یک خانواده‌ی بیسوادِ لاابالی و دور از معارف دینی تربیت شده بود و وقتی هم که بزرگ شد، در میان قهوه‌خانه‌ها و میخانه‌ها و الواط پرسه میزد. اصلًا رضا خان کسی نبود که با دین سروکاری داشته باشد. مزاجش آماده‌ی معارضه با دین- آن هم به قصد براندازی- بود. آدم‌های ضعاف النفسِ بددلِ کج سلیقه‌ای هستند که گاهی از کارهای به اصطلاح عمرانی رضا خان تعریف میکنند و مثلًا میگویند او راه آهن کشید و امنیت را برقرار کرد! باید از این‌ها پرسید که آیا احداث راه‌آهن و ایجاد امنیت برای مردم بود یا برای قدرتهای خارجی؟! چه کسانی از این کارهای به اصطلاح عمرانی سود میبردند؟ در حقیقت رضا خان عاملی بود که انگلیسیها او را وارد صحنه کردند تا نظام دینی را در ایران به هم بریزد. به همین خاطر در سال ۱۳۱۴ شمسی گذاشتن عمامه و حضور ّت در جامعه را ممنوع کرد و نظام حوزه‌ی علمیّه را به هم زد و ت را مجبور به خانه‌نشینی کرد. زمانی که او رفت و پسرش- محمد رضا- بر سرِ کار آمد و بر امور مسلّط شد، همین نیّت را داشت و همین هدف و راه را- البته به شکلهای مدرنتر و پیشرفته‌تر- دنبال کردو تا روزی که انقلاب پیروز شد، در این زمینه جلو رفت‌.

۱۳۷۴/۰۶/۱۴

در همین کشور خود ما، یکی از بزرگان علما و ون محترمی که امروز بحمد اللّه در میان ما هستند و برکات وجود ایشان بازهم شامل حال مردم میشود، برای من نقل میکردند که در اوایل روی کار آمدنِ رژیم منحوس و فاسد و وابسته‌ی پهلوی، آن کودتاگرِ بیسوادِ فاقدِ هرگونه معرفت و معنویّت، یکی از های وابسته به دربار را صدا کرد و از او پرسید این قضیه‌ی امام زمان چیست که چنین مشکلاتی برای ما درست کرده است؟! آن هم برطبق دل و میل او، جوابی میگوید و آن قلدر هم مأموریت میدهد که بروید مسئله را حل و تمام کنید و این اعتقاد را از دل مردم بیرون بیاورید! او میگوید: این کار آسان نیست و خیلی مشکلات دارد و باید کمک کم‌کم و با مقدّمات شروع کنیم. البته آن مقدّمات به فضل پروردگار و با هشیاری علمای ربّانی و آگاهان این کشور، در آن دوران ناکام ماند و نتوانستند آن نقشه‌ی شوم را عملی کنند. در کشور ما، یک کودتاچی غاصب، از طرف دستگاه‌های قدرت استعماری مأموریت داشت که بیاید ایران را قبضه کند و کشور را دودستی تحویل دشمن دهد و برای آنکه بتواند بر این مردم مسلّط شود، یکی از مقدّمات لازمش این بود که عقیده به مهدی موعود را از ذهن مردم پاک کند.عقیده به امام زمان، نمیگذارد مردم تسلیم شوند؛ به شرطی که این عقیده را درست بفهمند.

۱۳۷۴/۱۰/۱۷
 
*
تلاش برای انحراف و ضایع کردن جوانان
راهی که قدرتمندان برای اینکه احساس و انگیزه را در یک ملت از بین ببرند، اندیشیده‌اند، بیحس کردن، بیخیال کردن و تخدیر کردن ملتهاست. این کار را رژیم فاسد و مفسد پهلوی، با استفاده از همه‌ی ابزارهای ممکنی که در اختیارش گذاشته میشد، انجام میداد:بیحس کردن، بیخیال کردن، غافل کردن، غرق در توهّمات کردن و البته گاهی ظواهر و تشریفاتی هم با زرق‌وبرق، جلوِ چشمها نشان دادن.

۱۳۷۸/۱۱/۱۹

این مرد قلدر نادان بیسواد رضا خان آمد و در اختیار دشمن قرار گرفت. ناگهان لباس این کشور را عوض کرد؛ بسیاری از سنتها را عوض کرد؛ دین را ممنوع کرد! کارهایی کرد که همه شنیده‌اید و در دوران پهلویها انجام گرفته است؛ آن هم با قلدری. او به چهره‌ی محبوب غرب یعنی استعمارگران تبدیل شد.
. این، کار همان تمداران بود. تهاجم از آنجا شروع شد و این تهاجم در دوران جدید پهلوی، شکلهای گوناگونی پیدا کرد. یعنی در دوران بیست؛ سی سال آخر حکومت پهلویها، این تهاجم، شکلهای خطرناکتری یافت که حالا مجالش نیست همه‌ی این‌ها را عرض کنم.

۱۳۷۱/۰۵/۲۱

در کشورهای اسلامی، برای ضایع کردن نسل جوان، برنامه‌ی همه‌جانبه‌یی شروع شد. میدانید که دوران استعمار یعنی دست‌اندازی کشورهای غربی به کشورهای آسیایی و آفریقایی نزدیک به دویست سال قبل شروع شد. آن‌ها میدانستند که این وضع ادامه پیدا نمیکند، و اگر جوانان رشد کنند، بافرهنگ بشوند، بااراده باشند، نمیگذارند آب خوش از گلوی بیگانگان و چپاولگران پایین برود؛ لذا برای فاسد کردن نسل جوان برنامه‌ریزی کردند.
اینکه شاید شما در بعضی از کتابها یا مقاله‌ها خوانده‌اید که در بعضی از کشورهای امریکای لاتین یا شرق آسیا، نسل جوان غرق در فسادهای گوناگون است از مواد مخدر و سکرآور و فساد جنسی این‌طور نیست که روال کار از اول چنین بوده است؛ این ت پیاده شده است.متأسفانه در دوران ستم‌شاهی، ما هم از این قضیه برکنار نبودیم. در این کشور هم به دست خاندان خائن و سیه‌روی پهلوی و دستیارانشان، هرچه توانستند این ت را پیاده کردند.

۱۳۷۰/۰۸/۱۵

* بی‌اعتنایی به رأی مردم، اختناق و مقابله جدی با آزاداندیشی
حکومت آن‌ها تحمیلی و کودتایی بود. با کودتا سرِ کار آمده بودند؛ هم رضا خان با کودتا سرِ کار آمده بود، هم محمّد رضا با کودتا سرِ کار آمد. حکومت کودتایی، معلوم است چطور حکومتی است: بر مردم تحمیل بودند و از آراءِ مردم، عقاید مردم، دل‌بستگیهای مردم، فرهنگ مردم و درخواست و اراده‌ی آن‌ها هیچ نشانی نبود. آن‌ها برای آراءِ مردم، برای خواست مردم، برای عقاید مردم، برای دین مردم و برای فرهنگ مردم، هیچ احترامی قائل نبودند؛ هیچ رابطه‌ی صمیمی و دوستانه‌ای با مردم نداشتند. رابطه، رابطه‌ی خصمانه بود؛ رابطه‌ی ارباب و رعیّت بود؛ رابطه‌ی آقایی و نوکری بود؛ سلطنت بود دیگر! سلطنت و پادشاهی، معنایش همین است؛ یعنی حکومت مطلقه‌ای که هیچ تعهّدی در مقابل مردم ندارد. خانواده‌ی پهلوی، پنجاه سال در کشور ما این‌گونه زندگی کردند.

۱۳۷۷/۱۱/۱۳

زمانی این مملکت، این دانشگاه، این تهران، این پادگانها، این نیروهای مسلّح، این ادارات دولتی، این وزارتخانه‌ها، این دستگاه‌های اطّلاعاتی، همه و همه، تیول امریکا بود. امروز اگر این ملت در دورترین نقاط کشور، در کوره‌ده‌های این کشور، کسی را طرف‌دار امریکا ببیند، سایه‌اش را با تیر میزند. زمانی در این مملکت، ملتی وجود نداشت، آرایی وجود نداشت، مجلسی وجود نداشت، انتخاباتی وجود نداشت. همه چیز تشریفاتی، صوری، دروغی و تصنّعی بود. دوران پهلوی برای این ملت واقعاً دوران عجیبی بود. مانند عمارت عظیمی با مجسّمه‌ها و ستونها و سقفهای مرتفع، که آدم خیال کند کاخی عظیم است؛ اما وقتی نزدیک رفت، ببیند از برف درست کرده‌اند!
دانشگاه، جریان روشن‌فکری، مجلّه و رومه، مجلس و دولت، همه صوری بودند. فقط جریان دین که جریانی عمومی و مردمی بود، حقیقی بود، که به آن هم با نظر بغض و نفرت نگاه میشد. البته یک جریان کم‌رنگ‌تر و بسیار کوچکتر، به صورت وطن‌پرستی و میهن‌دوستی هم در گوشه و کنار وجود داشت. چنین وضعی برای این ملت درست کرده بودند.

۱۳۷۴/۱۱/۲۰
 
* ظلم و بی‌عدالتی گسترده در کشور با حمایت مستقیم حکومت
در دستگاه رضاخانی و در کشوری که در رأس جامعه رضا خان است، مگر عدالت معنا و مفهوم دارد؟آن دستگاه قضایشان بود؛ آن دستگاه تشان بود؛ آن دستگاه اطلاعات و تأمیناتشان بود!معنی نداشت که قضا در آن وقت عادلانه باشد!همان برنامه‌ها و همان روشها، تا آخر دوران پهلوی، در این کشور بود.

۱۳۷۱/۱۰/۲۳
در ابتدای تشکیل حکومتِ ناسالم و خائن پهلوی، از اوّلین کارهای رضا خان این بود که در هرجا توانست به سرکوب عشایر پرداخت. در تمامِ دوران حکومت رضا خان- که پیرمردان لا بد به یاد دارند- و بعد از آن، در بخشی از دورانِ حکومتِ فرزندِ فاسد و خائنش، بارها و بارها بین مردم مظلوم اما شجاع و ساکت و غیوری که در این استان (چهارمحال و بختیاری) بودند با نیروهای حکومتی تصادم شد و هزاران نفر از عشایر این مناطق، به دست مزدوران خاندان پهلوی به قتل رسیدند. رفتار حکومت دست‌نشانده‌ی پهلوی با عشایر این استان، چنین بود. اما متقابلًا، مردم مؤمن و عشایرِ مخلص و شجاع و غیور این منطقه و این سرزمین، حتی یک روز هم با نظام پهلوی از درِ آشتی وارد نشدند. البته عدّه‌ای از کدخدایان و اربابهایی که دستشان در دست مسئولان دولتی بود، با پهلویها آشتی بودند. اما توده‌ی مردم، ابداً! تشکیلات حکومت طاغوت، مردم را رها میکرد؛ اما بعضی از اربابهای ظالم و کدخداهای متعدّدی را دودستی میگرفت! مردم برای پهلویها اهمیتی نداشتند. در دوران رژیم طاغوت که دستگاه‌های دولتی فاسد بودند- یعنی استاندار آن روز، فاسد و مسئولین ادارات و پیمانکاران، و فاسد بودند- اگر پولی هم در این استان خرج میشد، برای مردم نمیشد. لذا شما میبینید که در تمام دوران حکومت پهلوی، حتّی یک دانشکده در این استان تأسیس نشد و تعداد فارغ‌التّحصیلان دانشگاهی در سراسر همین استان، از عدد انگشتانِ دستِ یک نفر هم نکرد!

۱۳۷۳/۰۳/۱۷

 رضا خان هرجا ملک خوبی بود، هرجا چیز چشمگیری بود، هرجا عمارت زیبایی بود، دست میگذاشت و ثروت انبوه عظیمی برای خودش درست میکرد و چقدر از مناطق کشور را که یکجا دست گذاشت و آن را متعلّق به خودش کرد! بازماندگان او هم همین‌طور بودند. در رأس قدرت، بیعدالتىِ مطلق بود. هرچه از رأس قدرت پایین‌تر میآمدیم، این بیعدالتی هم پایین‌تر میآمد و گسترش پیدا میکرد. هرکس در آن نظام دستش میرسید که به دیگری ظلم کند، ظلم میکرد. جلوگیری هم نداشت. جلوداری هم نبود. آن نظامها، این‌گونه بودند.

۱۳۷۶/۰۱/۰۱

من در بلوچستان وضعیتی را دیدم که حقیقتاً قابل توصیف نیست؛ یعنی اگر کسی توصیف کند، شما باور نخواهید کرد؛ یعنی این‌قدر با حالا فاصله دارد. یک عده در آنجا از همه جهت در نهایت راحتی و آسایش زندگی میکردند؛ در ایرانشهر، مثل اعیان تهران زندگی میکردند! در فنّوج و اسپکّه و آن دوردست‌هایی که پای آدم‌های معمولی به آنجا نمیرسید، این‌ها در وضعیت اشرافی زندگی میکردند!در همان شهرها مردمی بودند که اولیات زندگی برایشان وجود نداشت؛ یعنی فقر به معنای تلخ و سیاه، مسأله‌ی آن‌وقت در آنجا بود؛ نه جاده‌ای، نه آبی، نه برقی، نه در تابستان وسیله‌ی خنککننده‌ای.مردم آنجا این‌طور محروم شدند.

۱۳۷۰/۰۸/۲۷

آنچه جنگ بر سر این ملت آورده، به مراتب کمتر از آن چیزی است که حکومت سالهای متمادی خاندان پهلوی آورده بود!چنین حکومتی، سالها بر مردم حکومت کرده بود. وقتی در سال چهل و یک فریاد امام بلند شد، بغض مردم ترکید. مردم در طول دهها سال بغض کرده بودند. بعضیها به آن وضع عادت کرده بودند، بسیاری هم بغض کرده بودند. حرف امام به دلها نشست. امام بزرگوار ما که در سال چهل و یک به هنگام شروع مبارزات، چندان معروفیتی نداشتند، در خرداد چهل و دو وضع و پایگاهشان در دلهای مردم به آنجایی رسیده بود که حادثه‌ی پانزده خرداد چهل و دو در تهران اتّفاق افتاد و هزاران نفر در راه امام جان خودشان را فدا کردند. این بر اثر حقانیت آن فریاد بود.
امام تعالیم اسلام را برای مردم بیان کردند؛ معنای حکومت را بیان کردند؛ معنای انسان را بیان کردند و برای مردم تشریح کردند که چه بر آن‌ها میگذرد و چگونه باید باشند. حقایقی را که اشخاص جرأت نمیکردند بگویند، ایشان به‌طور صریح نه به شکل درون گوشی، نه به شکل شب‌نامه، نه آن طوری که گروهها و احزاب به صورت بسته و سلّولهای حزبی و برای کادرهای حزبی بیان میکنند روان، آسان، در فضا، برای عموم مردم بیان کردند. این بود که مردم پاسخ گفتند. البته از آن روزی که امام شروع کردند، تا آن روزی که این انقلاب پیروز شد، پانزده سال طول کشید؛ پانزده سال دشوار. شاگردان امام، دوستان امام، دست‌پروردگان امام، آحاد مردم و افراد روشن‌بین جامعه، اعماق و روح این پیام را درک کردند، آن را گرفتند و در نقاط مختلف و در محافل مختلف و در قشرهای مختلف، آن را گفتند. گفت و بازگفتِ این سخنان و ایستادگی در راه این سخنان، مشکلات فراوانی ایجاد کرد. هزاران نفر به شهادت رسیدند و تعداد چند برابر این‌ها زیر شکنجه‌ها افتادند.دوران خیلی سختی گذشت. بعضیها در طول این پانزده سال، یک شب با امنیت و راحت به خانه‌هایشان نرفتند؛ یک روز با اطمینان از اینکه به آن‌ها آسیب نمیرسد، از خانه‌هایشان بیرون نیامدند. سختیها گذشت و امام در تمام این دوران، مرشدانه، حکیمانه و شجاعانه رهبری میکردند و بالاخره در یکی، دو سال آخر، این امواج خروشان مردمی به وجود آمد. هرجا که آحاد مردم با انگیزه‌ی دینی، با انگیزه‌ی خدایی و بدون چشمداشت مادّی وارد میدان شوند، هیچ قدرتی نمیتواند در مقابلشان ایستادگی کند. همان‌طور که امام فرمودند، آن‌ها با همه‌ی آن سازوبرگشان، در مقابل ملتِ دست خالی ما نتوانستند بایستند؛ لذا این انقلاب به وجود آمد و پیروز شد.

۱۳۷۷/۱۱/۱۳

* عقب‌ماندگی کشور در علم، صنعت و برخورداری‌های عمومی از اولیات رفاهی
در دوره‌ی پهلوی یکی از رایج‌ترین تبلیغات، نمیتوانیم» بود. همه‌ی ما از بچگی این‌طور بار آمده بودیم که جنس ایرانی مساوی است با بد بودن، پست بودن و نامرغوب بودن؛ ایرانی مساوی است با ناتوانی در تولید جنس خوب در همه‌ی زمینه‌ها. اصلًا این فرهنگ را در ذهن ملت ما نهادینه کرده بودند.این در حالی است که این موضوع ۱۸۰ درجه با واقعیت فرق دارد. این ملت، ملتی است که از همه جهت میتواند؛ میتواند تولید کند، میتواند رشد بدهد، میتواند ابتکار کند، میتواند مرزهای علم و فناوری را بشکند و جلو برود.

۱۳۸۴/۰۶/۳۱

در ایرانِ گذشته، چنین طرز فکری حاکم بود. اگر کسی از شما در روستاهای خان‌زده‌ی دوران طاغوت‌ زندگی کرده باشد، این طرز فکر را در میان قشرهای پستِ ذلیل و ضعیفی هم که خود و عیالاتشان از پس‌مانده‌ی سفره‌ی خان ارتزاق میکردند، مشاهده کرده است. نتیجه‌ی چنین طرز فکری این میشد که رؤسای رژیم طاغوتی پهلوی، ثروتهای این ملتِ باهوش، باغیرت، شجاع و سابقه‌دار در تمدّن و علم‌ را صرف خرید هواپیمای جنگی از امریکا میکردند. وقتی هم قطعه‌ای از قطعات یک هواپیما عیب و ایرادی پیدا میکرد، مهندس یا مکانیسین ایرانی حق نداشت آن قطعه را باز کند و در رفع عیب و ایرادش بکوشد. زیرا قطعه‌ها، قطعه‌های مرکّب بود؛ یعنی گاهی یک قطعه از یک هواپیما، مرکّب از ده قطعه‌ی به هم بسته شده بود. باید قطعه‌ی معیوب را باز میکردند، به وسیله‌ی هواپیما به کشور سازنده و فروشنده- که عمدتاً امریکا بود- میفرستادند. آن‌گاه، ضمن تحویلِ قطعه‌ی معیوب، یک قطعه‌ی جدید میخریدند و بازمیگشتند! چرا مهندسین ایرانی حق نداشتند به قطعه‌ی معیوب هواپیما دست بزنند؟برای اینکه به آن‌ها میگفتند: شما را چه به این کارها؟! این مسائل مربوط به متخصّصین خارجی است. اصلًا شما دخالت نکنید و به چنین مواردی نزدیک هم نشوید!» تحقیر یک ملت همین است دیگر!

۱۳۷۳/۰۲/۱۳

یک عدّه مینشینند به پیشرفتهای علمی امریکا و بقیه‌ی جاها نگاه میکنند و حسرت میخورند. پیشرفت علمی، مسلّماً ستایش دارد. عقب‌ماندگی علمىِ کشورهای عقب افتاده، مسلماً یک نکبت است و خدا کسانی را که این نکبتها را بر سر ملتهای مسلمان آوردند، مورد عذاب متزاید خودش قرار دهد و لعنت خدا بر دودمان مشئوم و ننگین پهلوی و قاجار که این بدبختی را این‌ها بر سر ملت ما در طول دویست سال گذشته آوردند. و الّا ما از لحاظ علمی، از امریکا بسیار جلوتر بودیم؛ ما از لحاظ علمی، در روزگاری از اروپا بسیار جلوتر بودیم. همین سلاطین، همین حکومتهای جائر، همین فرعونها و طاغوتها؛ همینهایی که حالا پس‌مانده‌ها و تفاله‌هایشان در اینجا و آنجا مجلّه و رومه منتشر میکنند و دم از همه چیز میزنند، نگذاشتند این ملت پا به پای ملل عالم، بلکه جلوتر از آن‌ها، پیش برود. بله؛ عقب‌ماندگی علمی تأسّف دارد.

۱۳۷۲/۰۶/۱۴

عزیزان من! ملت ما ده‌ها سال از مسیری که باید پیش میرفت، عقب نگه داشته شد؛ ما باید این عقب‌ماندگی را جبران کنیم. این‌ها واقعیت است؛ این‌ها عینیات تاریخ ماست. این ملت با این سرمایه‌های استعداد انسانی و با این سرزمین پهناور و حاصلخیز و زرخیز و سرشار از منابع طبیعی، میتوانست در اوج قله‌ی علم و تمدن و پیشرفت مادی و معنوی قرار بگیرد. [اما با این ملت] کاری کردند که شد جزو کشورهای جهان سوم؛ آن هم در آن ردیف‌های آخرِ آخر! اینکه این‌قدر دانایان این کشور به رژیم طاغوت‌ لعن و طعن میکنند، بیهوده نیست. ملتی را که میتوانسته به اوج بینهایت پرواز کند، بال‌هایش را بریدند، پاهاش را بستند و زخمیاش کردند؛ ملت ما را به یک ملت بدبین به خود، ناامید از آینده‌ی خود، بیتحرک برای رسیدن به افق‌های دوردست، مجذوب و واله در مقابل دیگران، تبدیل کرده بودند؛ اما انقلاب آمد و یک تکان سخت و یک تغییر نگرش عمیق به این ملت داد، که ملت ما بیدار شد، حرکت کرد، راه افتاد، خودش را شناخت و گفت میتوانیم»؛ و توانست، حالا هم پیش رفته است.





بازدید : 2756

حضرت آیت‌الله ‌ای: از جمله‌ی کارهایی که مردم میتوانند انجام بدهند، مواجهه و مقابله‌ی با شایعه‌سازی دشمن است. امروز یکی از شگردهای فعّال دشمن، شایعه‌سازی است که مردم را مضطرب کنند، مردم را با هم مخالف کنند، علیه این و آن تهمت بزنند، مردم را به جان یکدیگر بیندازند که البتّه چنین اتّفاقی نمی‌افتد به توفیق الهی؛ امّا آنها قصدشان این است؛ مردم باید هوشیار باشند، متوجّه باشند. مردم را با کمال وقاحت به مواجهه‌ی با انقلاب، با نظام دعوت میکنند؛ این مردمی که نظام متّکی به آنها است. اگر مردم پشتوانه‌ی نظام، پشتیبان نظام نبودند، این ماجرای به این اهمّیّت پیش نمی‌آمد، پیش نمیرفت؛ این قدر وقیحند که همین مردم را وادار میکنند یعنی تشویق میکنند، تحریک میکنند به مواجهه‌ی با نظام. مردم در مقابل این تبلیغات ایستادگی کنند، علیه این تبلیغات حرکت کنند. جوانها امروز در فضای مجازی فعّالند؛ فضای مجازی میتواند ابزاری باشد برای زدن توی دهن دشمنان.» ۱۳۹۷/۱۰/۱۹پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، نماهنگ فضای مجازی؛ ابزاری برای مقابله با دشمن» را منتشر می‌کند.



این نوشتار به دنبال پاسخ گفتن به چرا و چگونگی و پیامدهای واقعه 19 دی 1356 قم، بر این فرض استوار است که رژیم بدون اطلاع از آگاهی درون گروهی، همبستگی نهفته ون و انسجام تشکیلات حوزه، با جریحه دار ساختن احساسات آنان به طور ناآگاهانه، به فترت پیش آمده در نهضت پایان داد و با اصلاحات فرهنگی و ضددینی خود به طور ناخواسته طیفهای مختلف جناح مخالف ون را به هم نزدیک ساخت.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ ون اصولی پس از پیروزی بر اخباریون در اوایل دوره قاجار، گامهای بلندی در راستای انسجام درون گروهی برداشتند و اصلاحاتی در سلسله مراتب و دروس حوزوی ایجاد کردند و شکلی تکامل یافته تر از قبل به اوضاع حوزه های علمیه بخشیدند. انسجام درون گروهی ت با داعیه ی آنان نیز مقارن شد. این داعیه در جنبش رژی و نهضت مشروطه جنبه عینی تری یافت. با این همه، مواضع ون ی در قبال پدیده مشروطه هماهنگ نبوده و اختلافات فاحش فکری - ی را نشان داد که در مقطعی خاص و به مدت کوتاهی ون مشروطه خواه از برتری خاصی برخوردار شدند. اما از آنجا که گروههای حامل نهضت از خاستگاههای کاملا متفاوت با مبانی فکری مختلف تشکیل شده بودند، پس از پیروزی، کشمکش جناحهای مختلف را به دنبال داشت. در این فراز و نشیب رویدادها و اوضاع آشفته و نابسامان جامعه اکثر ون از مسائل ی کنار رفتند. استقرار رژیم دیکتاتوری رضاشاه پهلوی به فعالیت آشکار اقلیت پایان داد.

هرچند کناره گیری ون از ت پس از مشروطه، در تکاپوی ی آنها فترتی پدید آورد، اما آنان را متوجه نقاط ضعف ساختار حوزه و ضرورت اصلاحات بنیادی و همچنین توسعه کمی آن ساخت. زیرا اختلافات درون گروهی ون، ضربات مهلکی بر انسجام درونی آن وارد ساخته بود. به نظر می رسد تغییر و تحولات ی بین المللی نیز در این اصلاحات بی تاثیر نبوده است. جدایی عراق از پیکره امپراتوری عثمانی و تشکیل دولت دست نشانده، مشکلاتی برای جامعه مذهبی ایران در تماس با مراجع و علمای نجف ایجاد می کرد. از این رو، ضرورت وجود یک کانون قدرتمند مذهبی در داخل ایران احساس می شد. درواقع، تغییر و تحولات جامعه ایران و عراق به علاوه ضعف ساختارهای حوزه در انسجام بخشی به ون، اصلاحات بنیادی و تشکیل حوزه علمیه قم را به دنبال داشت.

رؤسای حوزه علمیه قم در دوره دیکتاتوری رضاشاه، از یک سو به دلیل نوپابودن حوزه از مشارکت در فعالیتهای ی اجتناب می کردند و از سوی دیگر، مسائل ی را عامل تفرقه و بروز شکاف در یکپارچگی جامعه مذهبی مشاهده می نمودند. به دلیل حاکم بودن گرایش محتاطانه بر حوزه، که با توجه به شرایط زمانی، منطقی و معقول می نمود، دوره فترتی در تکاپوی ی آن پدید آمد که در دوره ریاست آیت الله عبدالکریم حائری آغاز و در دوره آیت الله سیدحسین بروجردی نیز ادامه یافت. البته در این دوره، حوزه در تغییر ساختار و تشکیلات خود گامهای اساسی برداشت و دایره فعالیتهای مذهبی را از قلمرو کشورهای مسلمان به کشورهای مسیحی گسترش داد. در دروس حوزه و سلسله مراتب و در نحوه جذب طلاب تغییراتی پدید آمد و طبقه ای منسجم و مستمر ایجاد شد. در دوره زعامت آیت الله بروجردی، حتی علما و ونی که دارای دیدگاههای ی تندرو بودند، به احترام ایشان از ابراز جدی نظریاتشان خودداری می کردند. به این ترتیب، آیت الله بروجردی موفق شد تا زمان رحلت خود در سال 1340 ش. انسجام طبقه را حفظ نمایند و پیشرفتهای قابل ملاحظه در تغییر ساختار حوزه کسب کنند. در چنین فضای حاکم بر حوزه، آن دسته از نیروهای مذهبی که خواهان شرکت در مسائل ی بودند، مثل فداییان اسلام، از جانب رؤسای رسمی حوزه طرد شدند.

با این همه، عدم اظهار دیدگاههای ی جدید توسط تعدادی از علما و مراجع در دوره آیت الله بروجردی، به معنای فقدان اختلاف نظر در اینگونه مباحث نبود. زیرا رحلت آیت الله بروجردی اختلاف دیدگاهها را عیان ساخت. بلافاصله پس از ایشان، مراجع و علما از نظر دیدگاههای ی به دو جناح مخالف و موافق مداخله در امور ی تقسیم شدند. این دو جناح، گرایشها و طیفهای مختلف از مخالفان رژیم را دربرمی گرفت. جناح موافق مداخله در امور ی نیز منسجم نبوده و طیفهای مختلف، از مخالفان رژیم در چهارچوب قانون اساسی مشروطه تا مخالفان تندرو و خواهان سرنگونی رژیم را دربرمی گرفت. طیفهای مختلف این جناح به تناسب رویدادهای ی به هم نزدیک شده یا از هم فاصله می گرفتند. جناح اخیر در واقعه 15 خرداد 1342 متحد و یکپارچه عمل کرده و دستگیری امام خمینی(س) توسط رژیم را محکوم کردند. این واقعه نقطه عطفی در فعالیت و ضدیت ون مخالف با رژیم شاه شد. در واقعه کاپیتولاسیون تفاوتهای دیدگاهی و اختلافات ی کم کم خود را نشان می داد. بعضی مانند آیت الله گلپایگانی خود را کنار کشیدند و بعضی دیگر مانند آیت الله شریعتمداری نیز از ماهیت قضیه اظهار بی اطلاعی کردند. به این ترتیب در فعالیت ی علما فترتی پیدا شد و تا سال 1356 نیز ادامه یافت.

این نوشتار به دنبال پاسخ گفتن به چرا و چگونگی و پیامدهای واقعه 19 دی 1356 قم، بر این فرض استوار است که رژیم بدون اطلاع از آگاهی درون گروهی، همبستگی نهفته ون و انسجام تشکیلات حوزه، با جریحه دار ساختن احساسات آنان به طور ناآگاهانه، به فترت پیش آمده در نهضت پایان داد و با اصلاحات فرهنگی و ضددینی خود به طور ناخواسته طیفهای مختلف جناح مخالف ون را به هم نزدیک ساخته و آنان را متوجه دشمن واحد خود - یعنی نظام ی حاکم - نمود. ون نیز فقط با یاد و خاطره واقعه 19 دی و پیگیری پدیده چهلم ها و تمسک به سایر راهکارهای سنتی، از آن واقعه به عنوان نقطه عزیمت دوم انقلاب استفاده کرده و بتدریج موقعیت ی خود را در نهضت بالا برده و در راس رهبری قرار گرفتند.

*تحلیلی بر وضعیت کشور در آستانه واقعه 19 دی

حکومت پهلوی، پس از انقراض قاجاریه، وارث جامعه ای با ساختارهای سنتی بود. بسیاری از ساختارهای سنتی جوابگوی نیازهای روزافزون جامعه نبود. از این رو، پهلویها بر اساس ماموریت ویژه خود، مدرن سازی یا غربی سازی ساختارها را به عنوان اصلیترین محور فعالیتهای خود انتخاب کردند. رضاشاه با ایجاد حکومتی متمرکز و دیکتاتوری سرکوبگر، اصلاحات را به پیش می برد و هرگونه مخالفت و ممانعت از جانب پاسداران و حافظان سنتها را به وسیله ارتش نوپا سرکوب می نمود. اسکان عشایر، کشف حجاب و تصرف اوقاف، تاسیس دانشگاه و مدارس، راه آهن و جاده ها، ایجاد لباس متحدالشکل، تشکیل ارتش نوین، ایجاد دادگستری و تغییر در نهاد قضاوت، تلاش برای نظارت به حوزه علمیه و غیره در راستای توسعه و نوسازی ساختارهای جامعه و در عین حال نابودی نهادهای مذهبی جامعه که در برابر بیگانگان مقاومت کرده بودند، صورت گرفت. رضاشاه علی رغم توفیق در انجام پاره ای اصلاحات در ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، نه تنها هیچ تلاشی در جهت دگرگونی و اصلاح ساختار ی انجام نداد، بلکه آن را از سلطنت مشروطه به دیکتاتوری متکی بر خشونت و ارعاب تبدیل کرد. این عمل در روابط سازمان یافته ساختارهای بنیادین جامعه، عدم توازن و تعادل پدید آورد که موجب شکاف بین ساخت ی و ساختهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شد.

با سقوط رضاشاه و روی کارآمدن محمدرضاشاه، تلاشهایی از سوی طبقات متوسط جدید و سنتی برای ایجاد تعادل بین ساختها آغاز شد; اما این روند با کودتای 28 مرداد 1332 متوقف و دوره ای جدید از دیکتاتوری و خشونت محض شروع گردید. شاه که احساس می کرد رسالت مدرن سازی جامعه در برهه ای خاص از تاریخ به وی محول شده است، سعی می نمود با توسل به ابزارهای متعدد، قدرت رسالت خود را نشان دهد. چنین احساسی، وی را در برابر بسیاری از منابع و عناصر صاحب نفوذ اجتماعی و گروههای سنتی، بی محابا ساخته، بدون ملاحظه کاریهای ی و بدون آگاهی از میزان قدرت و نفوذ گروههای سنتی و نیتی آنان از تهای جاری جامعه، بر سنتها و پاسداران آن حمله می نمود و اصلاحات خود را با حرص و ولع سیری ناپذیر دنبال می کرد. هرچند پاره ای از اصلاحات اقتصادی وی بعضی از طبقات جامعه را موقتا راضی نموده بود، اما اصلاحات اجتماعی و فرهنگی او با مقاومت شدید طبقات مختلف اجتماعی روبه رو شد. در این بین، تضاد روزافزون در گفتار و کردار دستگاه رهبری رژیم نیز، فضایی آکنده از بی اعتمادی در بین طبقات مختلف جامعه ایجاد کرد و تداوم این وضع سبب ناامیدی کامل توده ها از دستگاه رهبری شد.

پیامد عمده اصلاحات وی گسترش فرهنگ غربی، کمرنگ شدن ارزشهای دینی و ملی، وابستگی جامعه به بیگانگان، افزایش دامنه نفوذ دولت در اقصی نقاط کشور و به تبع آن، کاهش روزافزون قدرت نهادهای محلی و سنتی بوده است که اعتراض گروهها، طیفها و طبقات مختلف ی و اجتماعی ذی نفع را به دنبال داشت. در این میان مخالفان مذهبی رژیم به رهبری علما و مراجع و دانشگاهیان در دهه 1340 ش. از اهمیت و نمود بسیاری برخوردار بوده اند. اولین جرقه حرکت ون با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و حق رای ن زده شد و با پشتوانه مردم به قیام 15 خرداد 1342، منتهی گشت که با قدرت نیروی نظامی سرکوب شد. این سرکوب، پس از کودتای 28 مرداد 1332، پیروزی بزرگی برای شاه محسوب می شد و ابتکار عمل را به دست رژیم داد. شاه به دنبال این موفقیت برای ی تمایلات قدرت طلبانه خود بسیار تلاش کرد.
رژیم پس از سرکوب قیام در یک تحلیل واقع بینانه به این حقیقت واقف شده بود که نیروهای مذهبی و در راس آن علما از سرسخت ترین و آشتی ناپذیرترین دشمنانش هستند. شاه بخوبی از پایگاه اجتماعی و نفوذ ون و قدرت آنان در بسیج توده ها آگاه شده بود. وی از کمونیست ها و عناصر رادیکال که در میان دانشجویان رخنه کرده بودند یا جبهه ملی و گروهها و احزاب ی قدیمی وحشتی نداشت. تنها مایه نگرانی او ملاها بودند که آنها را کینه توزترین دشمنان خود می دانست.» (1)
a
شاه نه تنها در جهت کاهش نیتی آنان اقدامی نکرد بلکه رفته رفته با بیانات و اقدامات خود بر انعطاف ناپذیری آنان افزود. به این ترتیب اقدامات ضدمذهبی شاه روند موضع گیری علما را از انتقاد به عملکردهای اشتباه وی، به مخالفت علنی و مبارزه رو در روی طولانی مدت تغییر داد. ابتدا علما به عنوان پاسداران سنتها و ارزشهای مذهبی به بسیاری از عملکردهای رژیم انتقاد می کردند اما آنان در جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، رفراندوم انقلاب سفید، کشتار واقعه 15 خرداد، کاپیتولاسیون، تبعید امام، کنسرسیوم سرمایه گذاریهای خارجی، جشنهای شاهنشاهی، جشن هنر شیراز و تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی، به دشمنان آشتی ناپذیر رژیم تبدیل شدند. هرچند در روند مخالفت نوساناتی دیده می شود، اما از سال 1342 به بعد پیوسته حالت فزاینده داشته است.

با وجود آنکه شاه دهه 1350 را با جشنهای شاهنشاهی که مظهر و نماد قدرت و مشروعیت ی وی بود، آغاز کرد و نیمه اول دهه را نیز بدون حادثه خاصی پشت سر گذاشت، اما از اواسط سال 1355 شاه تحت فشار افکار عمومی جهان مبنی بر عدم رعایت حقوق بشر در ایران، از شدت اختناق و سرکوب را کاست و فضای ی را باز نمود. البته در ایجاد فضای باز ی علاوه بر تحولات بین المللی (مانند پیروزی کارتر در انتخابات ریاست جمهوری امریکا) تحولات اجتماعی، ی جامعه و وضعیت جسمانی خود شاه نیز مؤثر بوده است (2) .

هرچه شاه در تداوم ت جدید خود مبنی بر رعایت حدود فضای باز ی پیشتر می رفت مخالفان ی رژیم اعم از نیروهای مذهبی و ملی یا چپی میدان و فرصت بیشتری برای فعالیت پیدا می کردند. محافل، مساجد، تکایا و هسته های حزبی به کانونهای علنی مخالفان ی رژیم - از جمله ون و روشنفکران - تبدیل شد. در دوران اوج گیری مبارزات مردمی علیه رژیم شاه، چند حادثه به گسترش دامنه مبارزات و تعمیق آن کمک مؤثری کرد. سخنرانی روشنفکران در انجمنهای ادبی، نامه های سرگشاده آنان، اعلامیه های علما در مخالفت با عملکرد شاه و تظاهرات دانشجویان ایرانی در امریکا به هنگام مسافرت شاه به آن کشور و مهمتر از همه رحلت مشکوک آیت الله مصطفی خمینی در اول آبان 1356 بود. رحلت ایشان موجی از انزجار از رژیم در نزد پیروان امام ایجاد کرد. زیرا آنان رژیم و در نهایت شاه و ساواک را مسئول اصلی قتل معرفی می کردند. البته چنین تحلیلی مبتنی بر عملکردهای نادرست ساواک در قتل مرموز چهره های مخالف در گذشته بوده است. چنین ذهنیتی نیز با رحلت مشکوک جهان پهلوان تختی - دیماه سال 1347 - و دکتر علی شریعتی - خرداد سال 1356 - در مردم پیدا شده و رحلت حاج آقا مصط فی به آن تشکیک دامن زد.

مجلس ترحیم ایشان در شهرهای مختلف ایران بویژه تهران و قم - در فضای باز ی - به مجلس تجلیل از امام خمینی(س) و کانون مخالفت علنی با رژیم تبدیل شد. این نوع مجالس ترحیم نه تنها از طرف ون بلکه از جانب نیروهای روشنفکر مخالف نیز برگزار گردید. (3) در واقع این مجالس ترحیم عامل وحدت بخش نیروهای مخالف در سرتاسر کشور شد و این مهم را به مخالفان ی فهماند که از کانونها و راهکارهای سنتی، که رژیم تسلط بسیار کمی بر آنها دارد، بهتر از احزاب ی و قانونی می توان به اهداف خود نزدیک شد. به علت کارآمد نبودن راهکارهای رسمی و نهادهای قانونی و ی برای ابراز مخالفت، برتری نهادهای سنتی برجسته نمود و به کارگیری آن توسط روشنفکران، سبب گسترش دامنه نفوذ دست اندرکاران و گردانندگان چنین نهادهایی شد. به طوری که در یکی از مجالس ترحیم مصطفی خمینی در تهران عنوان امام » توسط واعظ مجلس، ، برای اولین بار به رهبر در تبعید نهضت، داده شد. (4) این عنوان اندکی بعد به بارزترین مشخصه رهبری امام خمینی(س) تبدیل شد.

امام خمینی(س) رهبر در تبعید نهضت، که با هوشیاری و تیزبینی ویژه خود مسائل ایران و تحولات بین المللی را دنبال می کرد، به محض بروز شکاف بین رژیم شاه و حامیان خارجیش و ایجاد فضای باز ی و تشدید بیماری شاه، با پیامهای پی در پی خود مردم را به هوشیاری و استفاده از فرصتهای پیش آمده دعوت می کرد. ایشان به خوبی می دانستند که فشارهای بین المللی، موقتی و گذراست و مسافرت شاه در آبان ماه 1356 به امریکا و دیدار جیمی کارتر رئیس جمهور دموکرات امریکا از ایران در دی ماه همان سال به قوت این تحلیل امام می افزود. سخنرانی ستایش آمیز کارتر از رهبری شایسته شاه در ایجاد جزیره ثبات در یکی از پرآشوبترین نقاط جهان » نه تنها مخالفان ی داخلی رژیم بلکه حتی تحلیل گران ی خارجی را مبهوت ساخت (5) زیرا کارتر موقعی این مطالب خلاف واقع را می گفت که خود بهتر از همه به واقعیتهای ی جامعه ایران آگاه بود. همه این داده ها تحلیل امام را از فضای باز ی به عنوان یک فرصت، بخوبی نمایان می سازد. رحلت آیت الله مصطفی خمینی در چنین زمانی برای امام و پیروانش الطاف خفیه خدای تبارک و تعالی » بوده است. (6) زیرا این واقعه، سبب بروز بسیاری از تحولات ی بعدی شد.

شاه با اطمینان از حمایت امریکا، مبارزه علنی خود را با ون - انعطاف ناپذیرترین دشمنان خود - آغاز نمود. هرچند وی در فرصتهای پیش آمده از موضع گیری علیه نیروهای مذهبی کوتاهی نکرده بود، اما رحلت آیت الله مصطفی خمینی، نفوذ اجتماعی و ی علما را بار دیگر به معرض نمایش گذاشت و تعلل را در مبارزه با ون، برای شاه جایز نساخت. احسان نراقی به نقل از یکی از مسئولان ساواک می گوید:
پس از اینکه آسید مصطفی خمینی در نجف فوت شد و این جریان وسیله ای شد که در ایران مجامع ترحیم مرتبا تشکیل بشود. خلاصه عدم رضایت ی به این قسم، خودش را بیان می کرد که شاه را از این بابت خیلی عصبانی کرده بود این جلسات و مجالس ترحیم. در این بین یاسر عرفات یک تلگراف تسلیتی به آقای خمینی در نجف مخابره می کند آقای خمینی در جواب به یاسر عرفات می گوید که درد و محنت من روزی پایان می گیرد که ملت ایران از شر این آدم جابر مثلا فارغ بشود، راحت بشود این مسئول ساواک به من گفت نصیری [رئیس ساواک] این متن را برده بود برای شاه، به شاه نشان می دهد و شاه می گوید حالا دیگر باید جنگ را علنی کرد با ون به خصوص با آقای خمینی، بروید یک مقاله تهیه بکنید. (7)

به این ترتیب چند ماهی از واقعه رحلت فرزند امام نگذشته بود که رژیم اشتباه ی تاریخی خود را مرتکب شد که این اشتباه نقطه عطف دیگری در تعمیق و گسترش نهضت اسلامی شد و آن چاپ مقاله توهین آمیز ایران و استعمار سرخ و سیاه » به قلم رشیدی مطلق بوده است. (8)

*تحلیلی بر مقاله ایران و استعمار سرخ و سیاه »

مقاله مزبور، به مناسبت روز کشف حجاب و نزدیکی سالگشت انقلاب سفید در17 دیماه 1356 در رومه اطلاعات چاپ و منتشر شد. محتوای مقاله درباره انقلاب شاه و مردم و معرفی مخالفان آن تحت عنوان عوامل استعمار سرخ و سیاه » بوده است. نویسنده سعی کرد رابطه نامرئی بین آن دو استعمار را روشن کرده و به مردم معرفی کند. نگارنده مقاله در عین حال که آگاهانه ون را به عنوان ارتجاع سیاه، مورد توهین و حمله قرار داده بود; آنان را عاملی در دست مالکان، برای ایجاد مشکل در راه پیشبرد انقلاب سفید و ناپایدار ساختن ثبات ی کشور معرفی کرده است. اما به طور زیرکانه سعی نموده خط فاصلی بین ون تندرو مخالف با ون طرفدار رژیم و محافظه کار بکشد و با معرفی عده معدودی از آنان به عنوان مخالفان اصلاحات، اختلاف درون گروهی ون را برجسته ساخته و از همبستگی گروهی آنان ممانعت به عمل آورد. مؤلف مقاله، امام خمینی(س) را جزء معدود علمای مخالف ذکر کرده و در ریشه یابی علل مخالفت، ایشان را وابسته به مرکز استعماری انگلیس » می داند. یعنی همان توهمی که شاه را تا پایان حیاتش همراهی کرده و انقلاب را ناشی از درافتادن وی با قدرتهای بزرگ می دانست. به هر حال، مقاله با مطالب اهانت آمیز سعی کرده نفوذ اجتماعی و ی امام خمینی(س) را در بین توده ها تضعیف ساخته و از بین ببرد. در قسمت پایانی مقاله، ضمن معرفی امام به عنوان عامل اصلی واقعه 15 خرداد، از مفاد یک گزارش خبری مبنی بر ورود یک عرب به نام محمد توفیق القیسی با یک چمدان محتوی ده میلیون ریال پول نقد به ایران و دستگیری وی خبر می دهد و همچنین مصاحبه مطبوعاتی نخست وزیر وقت را نیز شاهدی بر آن ذکر می کند. ورود فرد عرب در جریان واقعه 15 خرداد، از جانب مقامهای رسمی و رومه های دولتی در سطح گسترده مطرح شد اما از آن زمان تا سال 1356 یعنی به مدت 14 سال مساله مسکوت گذاشته شده بود و حتی رژیم درصدد اثبات آن با دلایل و شواهد متقن و مستدل نیز برنیامد. خلاصه کلام اینکه، هیچ کدام از قسمتهای مقاله بر بنیاد اسناد محکمه پسند و مسئول، بنا نشده بود بلکه مجموعه ای از ذهنیات ناشی از تئوری توطئه » بوده است که بعدها شاه قسمتهای عمده آن را در کتابش پاسخ به تاریخ » تکرار نمود.
در مورد نویسنده مقاله بین صاحب نظران اتفاق نظر وجود ندارد. با این همه بر سر اینکه احمد رشیدی مطلق، اسمی مستعار است تقریبا از همان روزهای اول وحدت نظر وجود داشت. در فهرست احتمالی نویسندگان اسامی داریوش همایون (وزیر اطلاعات و جهانگردی کابینه جمشید آموزگار)، فرهاد نیکوخواه، (9) پرویز نیکخواه، امیرعباس هویدا، ساواک دیده می شود. (10) اما این نظر که با توجه به شکل حکومت پهلوی و سلسله مراتب تصمیم گیری در رژیم چنین تصمیمی باید از طرف شخص شاه یا ساواک یا هیات دولت اتخاذ شده باشد و اینکه چه کسی این تصمیم را گرفت، اهمیتی ندارد» پذیرفتنی می نماید. زیرا ساواک بر مطبوعات نظارت کامل داشت و بدون اجازه آن سازمان، مطالبی به این مهمی امکان چاپ نداشت.

*شرح چگونگی واقعه 19 دی

با توزیع رومه اطلاعات در شهر قم، خبر اهانت به امام و ون بسرعت در محافل علمی و مذهبی حوزه پیچید. طلاب حوزه علمیه این خبر تازه را به اطلاع اساتید و فضلای حوزه رساندند. بنابراین اولین واکنش نیز از سوی اساتید حوزه علمیه، که شاگردان، همکاران یا دوستان امام بودند، نشان داده شد. تعدادی از فضلا و اساتید شب هیجدهم دی به دعوت سید حسین تبریزی در منزل آیت الله نوری همدانی نشست اضطراری پیرامون مقاله چاپ شده و هانت به ون و امام تشکیل دادند. از افراد شرکت کننده در این جلسه حساس، که گردانندگان اصلی و تصمیم گیرندگان وقایع چند روز بعد قم بودند، می توان از حسین نوری همدانی، محمدعلی گرامی، یوسف صانعی، وحید خراسانی، سیدحسین تبریزی، جعفر سبحانی، ناصر مکارم شیرازی، محمد مؤمن، سیدحسن طاهری خرم آبادی، محمد محمدی گیلانی، علی مشکینی، شاکری تهرانی، محمد یزدی و چند تن دیگر نام برد.

در این جلسه دو پیشنهاد مهم مطرح شد و هر کدام از آن دو نظر مخالفان و موافقانی داشت. یک نظر این بود که کلاسهای درس حوزه و مدارس مذهبی قم تعطیل نشود بلکه اساتید در کنار دروس فقهی چند دقیقه ای پیرامون فاجعه توهین به ت و امام صحبت کنند و با بحث کلاسی، طلاب را نسبت به ماجرا و وظایف خود روشن و آگاه سازند. این نظر که از جانب مکارم شیرازی و وحید خراسانی مطرح شده بود توسط اکثریت شرکت کنندگان رد شد زیرا چنین برنامه ای نیاز به زمان طولانی داشت، اما در کوتاه مدت جوابگوی نهضت اسلامی، که با رحلت آیت الله مصطفی خمینی جان دوباره ای پیدا کرده بود، نمی شد و موج آفرین » نبود. نظر دوم، که از جانب اکثریت حضار مطرح شده بود، خواهان تعطیلی کلاسهای درس و نماز جماعات در روز هیجدهم دیماه به نشانه اعتراض بود. بر اساس سنت قدیمی و رایج حوزه علمیه در وقایع مهم ی و مذهبی کلاسهای درس را به نشانه اعتراض تعطیل می کردند و به دنبال آن، مراجع، فضلا و اساتید حوزه اعلامیه صادر کرده، مردم را از واقعیتهای موجود آگاه می ساختند. این شیوه در سالهای پیشین بارها امتحان موفقیت آمیز خود را پس داده بود و به تعبیری موج آفرین » بوده است. (11) باید افزود که این اختلاف نظر برآیند اختلافات دیدگاههای ی شرکت کنندگان جلسه نبود; از این رو، در روند تصمیم گیری و هدایت مراسم روز هیجدهم دیماه تاثیری نگذاشت و همگی آنان به طور هماهنگ به اقدام پرداخته و سخنرانیهای تند و مؤثری نیز انجام دادند.

تصمیم بعدی شرکت کنندگان جلسه، مطلع ساختن مراجع بزرگ و درجه اول حوزه از تصمیم جلسه اساتید و هماهنگی با ایشان بوده است. چند تن از فعالان جلسه از جمله تبریزی، طاهری خرم آبادی، مؤمن، نوری همدانی و یزدی مامور ابلاغ تصمیم جلسه به آیات عظام محمدرضا گلپایگانی، سیدکاظم شریعتمداری، شیخ مرتضی حائری و سیدشهاب الدین نجفی مرعشی شدند. (12) مراجع بدون هیچ گونه مقاومتی تصمیم جلسه مبنی بر تعطیلی کلاسهای درس را پذیرفتند. به این ترتیب در مقابل اقدامات ضدمذهبی و رژیم جبهه مشترکی تشکیل دادند. اتفاق نظر آیات عظام یکی از مهمترین جلوه های هماهنگی مواضع ی و آگاهی گروهی آنان بوده است. چنین وحدت نظری و تداوم آن در یک سال بعد، رهبری ون را در کل نهضت مطرح ساخت و با وقایع تسلسلی بعدی، موقعیت آنان در رهبری تثبیت کرد. باید افزود که کوچکترین شکاف در صفوف مراجع بزرگ حوادث ناگواری برای رهبری نهضت پدید می آورد; اما رفتار هماهنگ و هوشمندانه توام با آگاهی گروهی ون از بروز اختلاف نظر ی جلوگیری کرد. چنین موضع گیری هماهنگی در رفتار ی ده سال گذشته مراجع کم سابقه بوده است. آنان نه در واقعه کاپیتولاسیون و نه در ماجرای 17 خرداد 1354 و نه حتی در وقایع مربوط به جشنها و تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی به چنین وحدت نظری دست نیافته بودند. از این رو، باید از این موضع گیری مراجع به عنوان نقطه عطف فعالیت ی آنان نام برد.

به هر حال، صبح روز هیجدهم دیماه کلاسهای درس حوزه به طور هماهنگ تعطیل و راهپیمایی حدود دویست نفر از طلاب با راهنمایی مدیران مراسم از جلوی مدرسه خان به سوی منازل آیات عظام آغاز شد. (13) در بین راه مدرسه خان تا بیت آیت الله گلپایگانی - اولین مکان تجمع اعتراض آمیز تظاهرکنندگان - تعدادی از مردم غیر از طبقات مختلف به صف راهپیمایی پیوستند و جمعیتی در حدود پانصد نفر را تشکیل دادند.
آیت الله گلپایگانی در یک سخنرانی، ضمن اعلام مواضع مخالفت آمیز علما درباره اصلاحات شاه، وحدت کلمه و اجتناب از تفرقه و اختلاف را توصیه نمودند. ایشان در قسمتی در سخنرانی خود گفتند:
مدتی است که به دین و ت جسارت می کنند دستگاهها می گویند ت با ما بودند در صورتی که همه مراجع با برنامه آنها مخالف هستند و این را همه می دانند و حالا هم مخالف هستیم بعدا هم مخالف خواهیم بود. باید متحد باشید اختلاف را کنار بگذارید اختلاف بین ما از آمدن کارتر زیان آورتر است، آنها از اختلافات ما استفاده می کنند . درسها را تعطیل کردیم ولی نباید که به همین جا اکتفا کنیم. (14)
تظاهرکنندگان پس از استماع سخنان ایشان به طرف منزل آیت الله شریعتمداری به راه افتادند. ظاهرا در مسیر منزل این دو، از جانب نیروهای انتظامی موانعی ایجاد شد، اما راهپیمایی جنبه خشونت آمیز پیدا نکرد.
آیت الله شریعتمداری هم در یک سخنرانی کوتاه، خواستار مجازات نویسنده مقاله شد و طلبه ها را به اتحاد دعوت کرد. ایشان در قسمتی از بیانات خود گفتند:
باید این شخص که توهین کرده مجازات شود. ما اقدام می کنیم حرف ما را گوش نمی دهند; ولی این را بدانید اینها به ضرر خودشان است چون همه مردم ایشان (خمینی) را می شناسند ولی شما آرام باشید و متحد باشید، معلوم می شود شما ما را قبول دارید که به اینجا آمدید; پس بگذارید ما با آقایان م کنیم تا ببینیم چه باید کرد. (15)

قسمت اخیر صحبتهای ایشان به طور تلویحی بیانگر حضور مردم غیر می باشد. زیرا چنین استنباط می شود که به کار بردن عبارت معلوم می شود شما ما را قبول دارید» برای طلاب چندان توجیهی ندارد زیرا طلبه ها به مراجع عظام به عنوان یک مقام قدسی می نگریستند. پس از پایان سخنرانی، مراسم بعدازظهر در حسینیه آیت الله نجفی مرعشی تعیین شد. ایشان نیز ضمن اشاره به سوابق آشنایی خود با امام و رد اتهامات مقاله گفتند:
من در مدت عمرم این مصیبتهایی که در این قرون اخیر عالم ت دید و ما متاثریم در عمرم ندیده بودم. الآن در حدود هشتاد سالم هست من خدا گواه هست که من یک همچون مصائبی که متوجه به ت باشد، هیچ یاد ندارم . کجا یک همچو چیزی هست؟ در تمام این ممالک راویه دنیا ببینید نسبت به ت یک همچو حرکاتی هست؟ اگر شما پیدا کردید در یکی از رومه های خارجی که یک عالمی از علمایشان یک کشیشی به یک خاخامی به چه به یک معبدی! مثلا ت در هر مملکتی مقامی دارد، مقام مقدسی دارد، محترم است. (16)
تظاهرکنندگان پس از اتمام سخنرانی به منزل آیت الله سیدصادق و آیت الله مرتضی حائری رفته و به سخنان آنان نیز که مضامینی شبیه به بیانات سخنرانان قبلی داشت، گوش دادند. مردم در مسجد اعظم نماز مغرب و عشا را به جماعت خوانده و با شعارهای درود بر خمینی » و مرگ بر این حکومت یزیدی » بیرون آمده و به عنوان اعتراض چند نسخه از رومه اطلاعات را پاره کردند. (17) طبق گزارش ماموران ساواک:
تعاقب درج مطالبی در رومه اطلاعات در مخالفت با [امام] خمینی نمایندگان فروش این رومه در قم و کاشان به وسیله نامه و تلفن تهدید شده و تصور می رود که این مساله در فروش رومه اطلاعات نیز اثر نامطلوبی بگذارد. (18)

به این ترتیب، تظاهرات اولین روز به اهداف تعیین شده توسط مدیران و گردانندگان آن نایل شد.

فضلا و اساتید حوزه علمیه، که نقش فعالی در به راه انداختن تظاهرات ضد رژیم داشتند، شب نوزدهم جلسه دوم خود را در منزل یکی از فضلای دست اندرکار تشکیل دادند تا ضمن بررسی پیامدهای تظاهرات و راهکارهای مبارزه در بلندمدت، در مورد تداوم تعطیلی کلاسهای درس حوزه، تعطیل بازار و گسترش دامنه تظاهرات تصمیم بگیرند. ظاهرا در تشکیل این جلسه، اعلام حمایت بازاریان از حرکت اعتراض آمیز ون و طلبه ها مبنی بر تعطیلی بازار مؤثر بوده است. سیدحسین تبریزی، از دست اندرکاران ماجرا، معتقد است که حاج علی آقا محمد و حاج حسین آقا معینی از بازاریان سرشناس هماهنگی لازم بین حوزه و بازار را انجام می دادند. (19) به نظر می رسد مراجع عظام از ادامه روند تظاهرات و تعطیلی کلاسهای درس راضی نبودند; زیرا نه تنها نتیجه مباحثات و تصمیم گیریهای جلسه شب نوزدهم به اطلاع مراجع نرسید، بلکه فضلا و اساتید طرفدار امام سعی داشتند آنان را در برابر عمل انجام شده قرار دهند. ظاهرا کلاسهای درس حوزه در روند نوزدهم دی دایر شده و بعضی از اساتید حوزه در خاطرات خود از تعطیلی کلاسهای درس خود سخن به میان آورده اند. (20) طبق قرار قبلی، بازاریان صبح نوزدهم با تعطیل بازار، تظاهرات کنان به طرف حوزه علمیه راه افتادند. درسهای حوزه یکی پس از دیگری تعطیل و طلاب به صفوف راهپیمایی پیوستند. با وارد شدن بازاریان، دانش آموزان و دانشجویان (21) و مردان سایر اقشار و طبقات اجتماعی به صفوف محدود طلاب و ون، دامنه تظاهرات بسیار گسترده شد.

به هر حال، راهپیمایان حرکت به سوی بیت آیات درجه دوم و اساتید حوزه را همچون روز پیش آغاز کردند. صبح به منزل اساتیدی چون علامه محمد حسین طباطبایی، ناصر مکارم شیرازی، وحید خراسانی رفتند و بعدازظهر نیز محل تجمع، منزل نوری همدانی تعیین شد. هرچه بر تعداد جمعیت افزوده می شد کنترل راهپیمایی از دست گردانندگان آن خارج می شد و بتدریج تظاهرات جنبه خشونت آمیز پیدا می کرد. با این همه، صبح روز نوزدهم تظاهرات بدون درگیری خشونت آمیز تمام شد. اما بعدازظهر مردم پس از استماع سخنان تبریزی و نوری همدانی با شعارهای مرگ بر این حکومت یزیدی »، درود بر خمینی »، بگو مرگ بر شاه » و با حمله به بانک صادرات در دفتر حزب رستاخیز به رویارویی با نظامیان مسلح پرداختند. به این ترتیب، تظاهرات به خشونت کشیده شد.

هرچند تعدادی از شرکت کنندگان در تظاهرات مدعی هستند که خود ماموران رژیم شیشه های بانک را شکستند تا بهانه ای برای سرکوب مردم پیدا کنند، (22) اما می توان برای حمله مردم به بانک صادرات دلایل منطقی و مستند ارائه داد. اولا برگزاری تظاهرات در یک رژیم دیکتاتوری و دادن شعار علیه وی، نقض آشکار قانون حکومتی و به خطر انداختن امنیت جامعه تلقی می شود و رژیم دیکتاتوری برای سرکوب آن نیازی به بهانه ندارد. دوم اینکه، بانک صادرات یکی از بانکهایی بود که بهائیها در آن سرمایه گذاری کرده بودند. از این رو، تعدادی از مراجع هرگونه معامله با آن را جایز نمی دانستند و این مساله در اسناد ساواک آمده است. (23) باید افزود که در واقعه 22 بهمن تبریز، مردم دقیقا به همان دلیل، به بانک صادرات حمله کردند. از واقعه 19 دی قم به بعد نه تنها حمله به دفاتر حزب رستاخیز (24) به عنوان نماد برجسته حمله به حکومت دیکتاتوری مورد توجه تظاهرکنندگان انقلابی و مذهبی بوده بلکه سایر مظاهر و کانونهای فرهنگی و اقتصادی وابسته به بیگانگان و مراکز فساد نیز مورد حمله مردم قرار می گرفت.

به هر حال، تظاهرات عصر روز نوزدهم دی به خشونت گرایید و تعدادی کشته و تعدادی دیگر نیز زخمی شدند. ظاهرا درگیری پراکنده و شلیک تیرهای هوایی تا پاسی از شب ادامه یافت. اما رژیم بسرعت کنترل شهر را در دست گرفت. گردانندگان تظاهرات برای روز بیستم برنامه ای نداشتند زیرا نیتی مراجع عظام مانع از تداوم تظاهرات در سطح گسترده شد. صبح روز بیستم مردم در دسته های کم تعداد به سوی بیت آیت الله گلپایگانی حرکت کردند که این تجمع با دخالتهای نیروهای پلیس متفرق شد. دست اندرکاران تظاهرات سعی کردند بیش از این به مراجع فشار نیاورند. از این رو، در همان روز جلسه ای با شرکت اکثر اساتید طرفدار امام در منزل آیت الله سیدحسن طاهری خرم آبادی تشکیل شد تا متن اعلامیه اعتراض آمیز علیه اقدامات سرکوبگرانه شاه تهیه و امضا نمایند. ظاهرا در این جلسه تصمیم گرفته شد نامه ای نیز به کورت والدهایم، دبیر کل سازمان ملل متحد، نوشته شود تا چند روز بعد در موقع ورود به ایران، به وی تسلیم شود. طبق گزارشهای ساواک نامه علما به دلیل نداشتن امضا مراجع بزرگ مورد تایید قرار نگرفت و چون دبیر کل فرصت زیادی نداشت، دست اندرکاران توفیقی در گرفتن امضا نیافتند. (25) باید افزود در مسافرت والدهایم به ایران تعدادی از روشنفکران و گردانندگان کمیته دفاع از حقوق بشر - همچون مهدی بازرگان، کریم سنجانی، زیرک زاده، احمد صدر و حسیبی و آیت الله زنجانی - نامه ای مفصل در مورد نظریات خود درباره اوضاع کشور و نبود آزادی و وجود شکنجه نوشته و تسلیم دبیر کل سازمان ملل متحد کردند. (26)


امام خمینی (ره) و مانایی و ماندگاری انقلاب اسلامیامام خمینی (ره) و مانایی و ماندگاری انقلاب اسلامی

اگرچه ماندگاری و مانایی همه چیز در دست خدای متعال است، اما نصرت الهی و مدد خداوندی در قالب نیرو‌های بشری نیز متجلی می­شود و این امر رمز حیات و مانایی انقلاب اسلامی در میان نهضت­‌ها و انقلاب­‌های عصر حاضر است.

پژوهش خبری صدا وسیما: در تاریخ معاصر کمتر انقلابی را می­ توان یافت که در نهادینه کردن آرمان ها و ارزش­ های خود در قالب نظام ی جدید کامیاب شده باشد. جنبش ­های اسلامی موسوم به بیداری اسلامی در چند کشور عربی حتی در تحقق بخشی از شعارهای خود را نیز کامیاب نبودند و یا به فاصله کوتاهی از مسیر اولیه و هدف مبارزان اولیه فاصله جدی پیدا کردند. بخش مهمی از علت ناکامی این جنبش­ ها به دلیل نبود رهبری آگاه و جامع نگری بوده تا در دو راهی ­ها و نقاط تاریک راهنمای انقلابیون باشد. حال آنکه پیدایی و تاسیس نظامی جمهوری اسلامی برای تحقق آرمان­ های انقلاب و تثبیت ارزش­ های آن با رهبری امام خمینی رحمت اله علیه نمونه کم نظیر از نظام سازیِ پسا انقلاب محسوب می­شود؛ آن­هم بر پایه رای ملت  با شرکت اکثریت آنان در همه پرسی تاسیس جمهوری اسلامی و قانون اساسی. از این جهت از جمله ویژگی ­های انقلاب اسلامی هدایت و راهنمایی­ ها و نقش آفرینی­ های امام راحل در پیدایی و مانایی انقلاب و نظام اسلامی است. نوشتار حاضر به این موضوع پرداخته است.

امام خمینی رمز مانایی انقلاب اسلامی

قابلیت و توان زنده ماندن و تداوم حیات را مانایی می ­گویند. مانایی در حقیقت تداوم وضعیتی است که از گذشته وجود داشته و تاکنون مشاهده می­ شود و با بررسی عوامل پیدایش، ارکان، ابعاد و مؤلفه های هر چیز، می ­توان مانایی آن را بررسی نمود. فلاسفه قاعده ای دارند که می­ گویند علت مبقیه ی شیء، همان علت موجده ی آن است» یعنی اگر عوامل پدیدآورنده هر حادثه، همچنان پایدار باشند، موجب تداوم حیات آن حادثه خواهند شد. به عنوان مثال با توجه به مورد پژوهش حاضر، آنچه باعث پیدایش و پیروزی انقلاب گردید، عامل بقای آن نیز به شمار می­ رود. امام راحل در وصیت نامه الهی ی خویش تصریح دارند که "بی‌تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملت می‌داند و نسل‌های آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد. اینجانب به همه نسل­ های حاضر و آینده وصیت می‏ کنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت‌ ا. برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل از کان قطع شود، این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید."

وقتی انگیزه‌ها صاف و زلال شد و برای خدا به تجلی درآمد، "تأییدات الهی" به صورت ثمره طبیعی آن پی در پی بر ملت مسلمان ایران فرود آمد و این دومین موضوع مهمی است که امام خمینی به وجود آن اعتراف می‌کنند و معتقدند که اگر این تأییدات و امدادهای الهی نبود محال بود انقلاب اسلامی بتواند بر نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی غلبه کند و تمام حامیانش یعنی قدرت‌های استکباری شرق و غرب و اقمار و عوامل دست نشانده شان را به ذلت و شکست برساند و "استقلال ایران" را به عنوان عالی‌ترین دستاورد تقدیم ملت کند.

وحدت و همبستگی نیرومند ملت، سومین عامل پیروزی انقلاب است که باید با چنگ و دندان از آن محافظت کنیم و نگذاریم دشمنان دانا و دوستان نادان این اتحاد را تبدیل به افتراق کنند و شیرازه کتاب وحدت را از هم بگسلند.

  ماندگاری هر نظام ی و در واقع هر حکومتی، هدف وجودی آن حکومت یا نظام ی در مسیر حرکت خود است. واحدهای ی که امروزه در قالب کشورهای گوناگون با مرزهای مشخص محدود هستند در ابتدا به دنبال تحقق این هدف و سپس به دنبال تثبیت و ارتقای این ماندگاری هستند، چرا که ماندگاری در قالب ­های گوناگونی قالب تعمیم و استحکام است. قرن بیستم به قرن انقلاب­ ها معروف است و در این قرن کشورها به خصوص در منطقه غرب آسیا دچار تغییر و تحولات اساسی شده اند و هر کدام به نوعی تغییر کردند. این تغییرات در قالب­ های گوناگونی نظیر اصلاحات یا رفرم، کودتا و یا انقلاب بوده است. اغلب این تغییرات با اهداف و آرمان­ های خاصی محقق شدند و مهمترین هدف پس از هر تغییر برای هر یک از این مجموعه ها، مسلماً حفظ این تغییرات بوده است. بررسی ماندگاری هر یک از این تغییرات در راستای اهداف اولیه و آرمان­ های اصلی این حرکت ­ها یکی از کارهایی است که پژوهشگران حوزه انقلاب به آن اهتمام داشته و دارند. در واقع پژوهشگران می­ خواهند میزان کارایی و ماندگاری این حرکت ­ها و همچنین میزان انحراف و یا علت ­های شکست آنها را به دست آورده و از آن در جهت تعمیم و ساخت فرضیه و در نهایت نظریه های خود بهره گیرند.

برخی انقلاب­ ها پس از پیروزی سیر نزولی پیدا کرده و نه تنها نمی ­توانند بسیج و حمایت مردمی را همچنان با خود به همراه داشته باشند، بلکه توسط همان نیروهایی که حامل انقلاب بودند، طرد شده و مورد نقد و بی مهری قرار می ­گیرند. نقطه مقابل این انقلاب­ ها، انقلاب­ های مانا هستند که نه تنها حمایت مردمی از آنها ادامه دارد، بلکه با گذشت زمان پایه های آن محکمتر شده و همچنان توان بالایی برای بسیج مردمی دارند. انقلاب اسلامی ایران را می­توان نمونه بارز این انقلاب­ ها به شمار آورد. ثبات انقلاب اسلامی ایران با گذشت زمان، حفظ شده و حمایت مردمی نیز در هر دوره­ای به فراخور شرایط و بستر ی، اجتماعی و اقتصادی بازتعریف می ­شود.

[1]

حضرت آیت ا. ای، مهم ترین دلیل تداوم انقلاب اسلامی را ناشی از سخن حق انقلاب می­ دانند و می ­فرمایند: سخن انقلاب، سخن حق است. این، خاصیت حق است. مثلا کلمة طیّبة کشجرة طیّبه»؛ این یک درخت پاکیزه و سالم و خوش‌نهادى است که در زمین سالم رشد می­ کند. اصل ها ثابت و فرع ها فى السّماء»؛ ریشه‌اش محکم است، شاخ و برگش هم رفته بالا. تؤتى اکلها کلّ حین باذن ربّها»؛ میوه‌ او هم همیشگى است و در هر فصلى میوه‌ خود را می­ دهد. (سوره ابراهیم ، آیه 24-25) یعنى یک بار مصرف نیست، مثل خیلى از این حرکاتى که در دنیا انجام می­ گیرد؛ به اسم انقلاب یا کودتا یا غیرذلک (نیست که) حکومت ­ها را تغییر می­دهند، اما یک بار مصرفند؛ بعد در یک دوره‌ کوتاهى، قضیه به شکل قبل از آن حرکت و نهضت یا گاهى بدتر برمی­ گردد. کلمه‌ حق اینجور نیست؛ کلمه‌ حق ماندگار است».

[2]

در خصوص نقش رهبری چه در دوره امام راحل (ره) و چه در زمان رهبر معظم انقلاب، طبیعتاً با توجه به آن اعتقادات مردم و حضور همیشگی‌شان در صحنه می‌تواند با صلابت و قدرت کار را ادامه بدهد. در بیانی دیگر سه عامل اساسی: استقامت و روحیه شهادت‌طلبی مردم و صیانت از اسلام و مبانی دینی و قاطعیت بر صلابت رهبری، زمینه تداوم انقلاب در40 سال گذشته را پدید آورده و همین ماندگاری باعث فراگیری آن در کشورهای دیگر شده است. 

[3]

امام خمینی (رحمت ا علیه) به عنوان بنیانگذار یکی از بزرگ­ترین انقلاب­ های قرن بیستم معتقد بودند که انقلاب یک تحول از پایین به بالاست. ایشان تحول از پایین یعنی توسط مردم جامعه را بر تحول از بالا یعنی به وسیله کودتا یا توسط مسئولین ترجیح می­ دادند، از این رو امام راحل برای حرکتی اهمیت و ارزش قائل بودند که از متن جامعه برخاسته و بر اساس خواست­ ها و اراده مردم شکل گرفته باشد.

[4] بنابراین دیدگاه حضرت امام نسبت به انقلاب، دیدگاه حداکثرگراست که تحولی شگرف در تمامی ساخت­ ها و کارکردهای ی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ایدئولوژیک را در تحقق آن لازم می­ داند و این در حالی است که طرفداران اندیشه حداقل­ گرا یا تقلیل­گرا انقلاب را صرفا حرکتی برای انتقال و جابجایی قدرت می­دانند. امام خمینی (ره) انقلاب را ابتدا یک تحول درونی در ملت می­دانند که سبب بیداری و آگاهی آنان نسبت به جامعه می­شود و سپس این بیداری منجر به انقلاب بیرونی نسبت به حکومت ظالم وقت می­ گردد.

ایشان بر این باور بود که انقلاب نیاز به یک نهضت فکری دارد»

[5] چرا که انقلاب­ های غیرایدئولوژیک منجر به تحول روحی و درونی در مردم نمی ­گردند و به دیکتاتوری و اختناق منجر خواهند شد.

رهبری انقلاب که توسط امام خمینی (ره) آغاز شد و پس از ایشان توسط آیت ا. ای در جریان است، یکی از ارکان مهم در جریان ماندگاری انقلاب اسلامی و حفظ آرمان­ های نظام مقدس جمهوری اسلامی می­ باشد. امام خمینی (ره) با شخصیتی کاریزماتیک و جذبه ی علمی و عرفانی، جوانان بسیاری از اقشار اجتماع ایران را به گرد خود درآورده بود، ایشان علاوه بر وجه رهبری یک حرکت ی، مرجع تقلید مردم در امور دینی نیز بودند و اعتبار مضاعفی از این حیث نزد مردم داشتند.

[6] اسلام و مردم تحت فرماندهی و تدبیر و درایت رهبری آگاه و شجاع به همدیگر پیوند خورده و سبب حفظ این انقلاب می­شوند. رهبری نقش ایده پرداز اسلامی را نیز دارد، و نوع حکومتش بر مردم طبق دستورات اسلامی است. البته ویژگی­ ها و شاخص­های درونی شخص رهبری که در قانون اساسی آمده است، نیز سبب تقویت این رکن مهم ماندگاری انقلاب می­ شود. رهبر معظم انقلاب در رابطه با جایگاه ولایت فقیه معتقدند که اساس حرکت در نظام اسلامی، مبتنی بر پایبندی به مبانی بوده و ولایت الهی به عنوان مهم ترین منبع و مبدأ مشروعیت نظام جمهوری اسلامی که به یک فقیه جامع الشرایط در قالب رهبر جامعه، واگذار می­گردد، یک شرط اصلی دارد و آن نیز پایبندی به احکام شرعی از ناحیه ی شارع مقدس است. رهبر جامعه اگر به احکام الهی و قوانین اسلامی پشت کند و یا نسبت به آنها بی تفاوت باشد و از لحاظ نظری و عملی به هیچ یک از این قوانین اعتنا نکند، از مشروعیت میافتد و دیگر نیازی به اطاعت او نیست و بر کسی واجب نیست مطیع ایشان باشد و بلکه حتی جوازی هم برای این کار وجود ندارد.

[7]

توصیه به حفظ نظام

و یک وصیت به ملت شریف ایران . به ملت عزیز ایران توصیه می‌کنم که نعمتی که با جهاد عظیم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آوردید همچون عزیزترین امور قدرش را بدانید و از آن حفاظت و پاسداری نمایید و در راه آن، که نعمتی عظیم الهی و امانت بزرگ خداوندی است کوشش کنید و از مشکلاتی که در این صراط مستقیم پیش می‌آید نهراسید که إن تَنْصروا ا. ینْصُرْکُمْ وَیثَبِّتْ اَقدامَکُم و در مشکلات دولت جمهوری اسلامی با جان و دل شریک و در رفع آنها کوشا باشید، و دولت و مجلس را از خود بدانید، و چون محبوبی گرامی از آن نگهداری کنید.

پشتیبانی و حمایت از ولی فقیه

معظم له در 28 شهریور 1358 در جمع افسران، همافران، درجه داران و پرسنل غیر نظامی پایگاه هشتم نکاء نیروی مستقر در اصفهان، سخنانی در شهر قم ایراد می­فرمایند: . من به همه ملت، به همه قوای انتظامی، اطمینان می­دهم که امر دولت اسلامی، اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت نخواهد وارد شد. گویندگان و نویسندگان نترسند از حکومت اسلامی و نترسند از ولایت فقیه، ولایت فقیه آن­طور که اسلام مقرر فرموده است و ائمه ما نصب فرموده اند به کسی صدمه وارد نمی­کند، دیکتاتوری به وجود نمی ­آورد، کاری که بر خلاف مصالح مملکت است انجام نمی ­دهد».

[8] (صحیفه امام، جلد10، ص58)

پیوند حوزه و دانشگاه  و دوری از تفرقه

امام در وصیتنامه خویش می­فرمایند: توصیه اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با ان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند و از نقشه‌ها و توطئه‌های دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنکه فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود درصدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند؛ و اگر تأثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی می‌توان گرفت. و مخصوصاً اگر در اساتید کسی پیدا شد که می‌خواهد انحراف ایجاد کند، او را ارشاد و اگر نشد، از خود و کلاس خود طرد کنند. و این توصیه بیشتر متوجه ون و محصلین علوم دینی است. و توطئه‌ها در دانشگاهها از عمق ویژه‌ای برخوردار است و هر قشر محترم که مغز متفکر جامعه هستند باید مواظب توطئه‌ها باشند.

رفع وابستگی به غرب و شرق در امور اقتصادی با اتکا به تولید داخلی

من وصیت دلسوزانه و خادمانه می‌کنم به ملت عزیز که اکنون که تا حدود بسیار چشمگیری از بسیاری از این دام­ها نجات یافته و نسل محروم حاضر به فعالیت و ابتکار برخاسته و دیدیم که بسیاری از کارخانه‌ها و وسایل پیشرفته مثل هواپیماها و دیگر چیزها که گمان نمی‌رفت متخصصینِ ایران قادر به راه انداختن کارخانه‌ها و امثال آن باشند و همه دستها را به سوی غرب یا شرق دراز کرده بودیم که متخصصین آنان اینها را به راه اندازند، در اثر محاصره اقتصادی و جنگ تحمیلی، خود جوانان عزیز ما قطعات محل احتیاج را ساخته و با قیمت ­های ارزان­تر عرضه کرده و رفع احتیاج نمودند و ثابت کردند که اگر بخواهیم می توانیم. باید هوشیار و بیدار و مراقب باشید که ت‌بازان پیوسته به غرب و شرق با وسوسه‌های شیطانی شما را به سوی این چپاولگران بین‌المللی نکشند؛ و با اراده مصمم و فعالیت و پشتکار خود به رفع وابستگی­ ها قیام کنید.

اگرچه ماندگاری و مانایی همه چیز در دست خدای متعال است، اما نصرت الهی و مدد خداوندی در قالب نیرو‌های بشری نیز متجلی می­شود و این امر رمز حیات و مانایی انقلاب اسلامی در میان نهضت­‌ها و انقلاب­‌های عصر حاضر است.

پژوهش خبری صدا وسیما: در تاریخ معاصر کمتر انقلابی را می­ توان یافت که در نهادینه کردن آرمان ها و ارزش­ های خود در قالب نظام ی جدید کامیاب شده باشد. جنبش ­های اسلامی موسوم به بیداری اسلامی در چند کشور عربی حتی در تحقق بخشی از شعارهای خود را نیز کامیاب نبودند و یا به فاصله کوتاهی از مسیر اولیه و هدف مبارزان اولیه فاصله جدی پیدا کردند. بخش مهمی از علت ناکامی این جنبش­ ها به دلیل نبود رهبری آگاه و جامع نگری بوده تا در دو راهی ­ها و نقاط تاریک راهنمای انقلابیون باشد. حال آنکه پیدایی و تاسیس نظامی جمهوری اسلامی برای تحقق آرمان­ های انقلاب و تثبیت ارزش­ های آن با رهبری امام خمینی رحمت اله علیه نمونه کم نظیر از نظام سازیِ پسا انقلاب محسوب می­شود؛ آن­هم بر پایه رای ملت  با شرکت اکثریت آنان در همه پرسی تاسیس جمهوری اسلامی و قانون اساسی. از این جهت از جمله ویژگی ­های انقلاب اسلامی هدایت و راهنمایی­ ها و نقش آفرینی­ های امام راحل در پیدایی و مانایی انقلاب و نظام اسلامی است. نوشتار حاضر به این موضوع پرداخته است.

امام خمینی رمز مانایی انقلاب اسلامی

قابلیت و توان زنده ماندن و تداوم حیات را مانایی می ­گویند. مانایی در حقیقت تداوم وضعیتی است که از گذشته وجود داشته و تاکنون مشاهده می­ شود و با بررسی عوامل پیدایش، ارکان، ابعاد و مؤلفه های هر چیز، می ­توان مانایی آن را بررسی نمود. فلاسفه قاعده ای دارند که می­ گویند علت مبقیه ی شیء، همان علت موجده ی آن است» یعنی اگر عوامل پدیدآورنده هر حادثه، همچنان پایدار باشند، موجب تداوم حیات آن حادثه خواهند شد. به عنوان مثال با توجه به مورد پژوهش حاضر، آنچه باعث پیدایش و پیروزی انقلاب گردید، عامل بقای آن نیز به شمار می­ رود. امام راحل در وصیت نامه الهی ی خویش تصریح دارند که "بی‌تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملت می‌داند و نسل‌های آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد. اینجانب به همه نسل­ های حاضر و آینده وصیت می‏ کنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت‌ ا. برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل از کان قطع شود، این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید."

وقتی انگیزه‌ها صاف و زلال شد و برای خدا به تجلی درآمد، "تأییدات الهی" به صورت ثمره طبیعی آن پی در پی بر ملت مسلمان ایران فرود آمد و این دومین موضوع مهمی است که امام خمینی به وجود آن اعتراف می‌کنند و معتقدند که اگر این تأییدات و امدادهای الهی نبود محال بود انقلاب اسلامی بتواند بر نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی غلبه کند و تمام حامیانش یعنی قدرت‌های استکباری شرق و غرب و اقمار و عوامل دست نشانده شان را به ذلت و شکست برساند و "استقلال ایران" را به عنوان عالی‌ترین دستاورد تقدیم ملت کند.

وحدت و همبستگی نیرومند ملت، سومین عامل پیروزی انقلاب است که باید با چنگ و دندان از آن محافظت کنیم و نگذاریم دشمنان دانا و دوستان نادان این اتحاد را تبدیل به افتراق کنند و شیرازه کتاب وحدت را از هم بگسلند.

  ماندگاری هر نظام ی و در واقع هر حکومتی، هدف وجودی آن حکومت یا نظام ی در مسیر حرکت خود است. واحدهای ی که امروزه در قالب کشورهای گوناگون با مرزهای مشخص محدود هستند در ابتدا به دنبال تحقق این هدف و سپس به دنبال تثبیت و ارتقای این ماندگاری هستند، چرا که ماندگاری در قالب ­های گوناگونی قالب تعمیم و استحکام است. قرن بیستم به قرن انقلاب­ ها معروف است و در این قرن کشورها به خصوص در منطقه غرب آسیا دچار تغییر و تحولات اساسی شده اند و هر کدام به نوعی تغییر کردند. این تغییرات در قالب­ های گوناگونی نظیر اصلاحات یا رفرم، کودتا و یا انقلاب بوده است. اغلب این تغییرات با اهداف و آرمان­ های خاصی محقق شدند و مهمترین هدف پس از هر تغییر برای هر یک از این مجموعه ها، مسلماً حفظ این تغییرات بوده است. بررسی ماندگاری هر یک از این تغییرات در راستای اهداف اولیه و آرمان­ های اصلی این حرکت ­ها یکی از کارهایی است که پژوهشگران حوزه انقلاب به آن اهتمام داشته و دارند. در واقع پژوهشگران می­ خواهند میزان کارایی و ماندگاری این حرکت ­ها و همچنین میزان انحراف و یا علت ­های شکست آنها را به دست آورده و از آن در جهت تعمیم و ساخت فرضیه و در نهایت نظریه های خود بهره گیرند.

برخی انقلاب­ ها پس از پیروزی سیر نزولی پیدا کرده و نه تنها نمی ­توانند بسیج و حمایت مردمی را همچنان با خود به همراه داشته باشند، بلکه توسط همان نیروهایی که حامل انقلاب بودند، طرد شده و مورد نقد و بی مهری قرار می ­گیرند. نقطه مقابل این انقلاب­ ها، انقلاب­ های مانا هستند که نه تنها حمایت مردمی از آنها ادامه دارد، بلکه با گذشت زمان پایه های آن محکمتر شده و همچنان توان بالایی برای بسیج مردمی دارند. انقلاب اسلامی ایران را می­توان نمونه بارز این انقلاب­ ها به شمار آورد. ثبات انقلاب اسلامی ایران با گذشت زمان، حفظ شده و حمایت مردمی نیز در هر دوره­ای به فراخور شرایط و بستر ی، اجتماعی و اقتصادی بازتعریف می ­شود.

[1]

حضرت آیت ا. ای، مهم ترین دلیل تداوم انقلاب اسلامی را ناشی از سخن حق انقلاب می­ دانند و می ­فرمایند: سخن انقلاب، سخن حق است. این، خاصیت حق است. مثلا کلمة طیّبة کشجرة طیّبه»؛ این یک درخت پاکیزه و سالم و خوش‌نهادى است که در زمین سالم رشد می­ کند. اصل ها ثابت و فرع ها فى السّماء»؛ ریشه‌اش محکم است، شاخ و برگش هم رفته بالا. تؤتى اکلها کلّ حین باذن ربّها»؛ میوه‌ او هم همیشگى است و در هر فصلى میوه‌ خود را می­ دهد. (سوره ابراهیم ، آیه 24-25) یعنى یک بار مصرف نیست، مثل خیلى از این حرکاتى که در دنیا انجام می­ گیرد؛ به اسم انقلاب یا کودتا یا غیرذلک (نیست که) حکومت ­ها را تغییر می­دهند، اما یک بار مصرفند؛ بعد در یک دوره‌ کوتاهى، قضیه به شکل قبل از آن حرکت و نهضت یا گاهى بدتر برمی­ گردد. کلمه‌ حق اینجور نیست؛ کلمه‌ حق ماندگار است».

[2]

در خصوص نقش رهبری چه در دوره امام راحل (ره) و چه در زمان رهبر معظم انقلاب، طبیعتاً با توجه به آن اعتقادات مردم و حضور همیشگی‌شان در صحنه می‌تواند با صلابت و قدرت کار را ادامه بدهد. در بیانی دیگر سه عامل اساسی: استقامت و روحیه شهادت‌طلبی مردم و صیانت از اسلام و مبانی دینی و قاطعیت بر صلابت رهبری، زمینه تداوم انقلاب در40 سال گذشته را پدید آورده و همین ماندگاری باعث فراگیری آن در کشورهای دیگر شده است. 

[3]

امام خمینی (رحمت ا علیه) به عنوان بنیانگذار یکی از بزرگ­ترین انقلاب­ های قرن بیستم معتقد بودند که انقلاب یک تحول از پایین به بالاست. ایشان تحول از پایین یعنی توسط مردم جامعه را بر تحول از بالا یعنی به وسیله کودتا یا توسط مسئولین ترجیح می­ دادند، از این رو امام راحل برای حرکتی اهمیت و ارزش قائل بودند که از متن جامعه برخاسته و بر اساس خواست­ ها و اراده مردم شکل گرفته باشد.

[4] بنابراین دیدگاه حضرت امام نسبت به انقلاب، دیدگاه حداکثرگراست که تحولی شگرف در تمامی ساخت­ ها و کارکردهای ی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ایدئولوژیک را در تحقق آن لازم می­ داند و این در حالی است که طرفداران اندیشه حداقل­ گرا یا تقلیل­گرا انقلاب را صرفا حرکتی برای انتقال و جابجایی قدرت می­دانند. امام خمینی (ره) انقلاب را ابتدا یک تحول درونی در ملت می­دانند که سبب بیداری و آگاهی آنان نسبت به جامعه می­شود و سپس این بیداری منجر به انقلاب بیرونی نسبت به حکومت ظالم وقت می­ گردد.

ایشان بر این باور بود که انقلاب نیاز به یک نهضت فکری دارد»

[5] چرا که انقلاب­ های غیرایدئولوژیک منجر به تحول روحی و درونی در مردم نمی ­گردند و به دیکتاتوری و اختناق منجر خواهند شد.

رهبری انقلاب که توسط امام خمینی (ره) آغاز شد و پس از ایشان توسط آیت ا. ای در جریان است، یکی از ارکان مهم در جریان ماندگاری انقلاب اسلامی و حفظ آرمان­ های نظام مقدس جمهوری اسلامی می­ باشد. امام خمینی (ره) با شخصیتی کاریزماتیک و جذبه ی علمی و عرفانی، جوانان بسیاری از اقشار اجتماع ایران را به گرد خود درآورده بود، ایشان علاوه بر وجه رهبری یک حرکت ی، مرجع تقلید مردم در امور دینی نیز بودند و اعتبار مضاعفی از این حیث نزد مردم داشتند.

[6] اسلام و مردم تحت فرماندهی و تدبیر و درایت رهبری آگاه و شجاع به همدیگر پیوند خورده و سبب حفظ این انقلاب می­شوند. رهبری نقش ایده پرداز اسلامی را نیز دارد، و نوع حکومتش بر مردم طبق دستورات اسلامی است. البته ویژگی­ ها و شاخص­های درونی شخص رهبری که در قانون اساسی آمده است، نیز سبب تقویت این رکن مهم ماندگاری انقلاب می­ شود. رهبر معظم انقلاب در رابطه با جایگاه ولایت فقیه معتقدند که اساس حرکت در نظام اسلامی، مبتنی بر پایبندی به مبانی بوده و ولایت الهی به عنوان مهم ترین منبع و مبدأ مشروعیت نظام جمهوری اسلامی که به یک فقیه جامع الشرایط در قالب رهبر جامعه، واگذار می­گردد، یک شرط اصلی دارد و آن نیز پایبندی به احکام شرعی از ناحیه ی شارع مقدس است. رهبر جامعه اگر به احکام الهی و قوانین اسلامی پشت کند و یا نسبت به آنها بی تفاوت باشد و از لحاظ نظری و عملی به هیچ یک از این قوانین اعتنا نکند، از مشروعیت میافتد و دیگر نیازی به اطاعت او نیست و بر کسی واجب نیست مطیع ایشان باشد و بلکه حتی جوازی هم برای این کار وجود ندارد.

[7]

توصیه به حفظ نظام

و یک وصیت به ملت شریف ایران . به ملت عزیز ایران توصیه می‌کنم که نعمتی که با جهاد عظیم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آوردید همچون عزیزترین امور قدرش را بدانید و از آن حفاظت و پاسداری نمایید و در راه آن، که نعمتی عظیم الهی و امانت بزرگ خداوندی است کوشش کنید و از مشکلاتی که در این صراط مستقیم پیش می‌آید نهراسید که إن تَنْصروا ا. ینْصُرْکُمْ وَیثَبِّتْ اَقدامَکُم و در مشکلات دولت جمهوری اسلامی با جان و دل شریک و در رفع آنها کوشا باشید، و دولت و مجلس را از خود بدانید، و چون محبوبی گرامی از آن نگهداری کنید.

پشتیبانی و حمایت از ولی فقیه

معظم له در 28 شهریور 1358 در جمع افسران، همافران، درجه داران و پرسنل غیر نظامی پایگاه هشتم نکاء نیروی مستقر در اصفهان، سخنانی در شهر قم ایراد می­فرمایند: . من به همه ملت، به همه قوای انتظامی، اطمینان می­دهم که امر دولت اسلامی، اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت نخواهد وارد شد. گویندگان و نویسندگان نترسند از حکومت اسلامی و نترسند از ولایت فقیه، ولایت فقیه آن­طور که اسلام مقرر فرموده است و ائمه ما نصب فرموده اند به کسی صدمه وارد نمی­کند، دیکتاتوری به وجود نمی ­آورد، کاری که بر خلاف مصالح مملکت است انجام نمی ­دهد».

[8] (صحیفه امام، جلد10، ص58)

پیوند حوزه و دانشگاه  و دوری از تفرقه

امام در وصیتنامه خویش می­فرمایند: توصیه اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با ان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند و از نقشه‌ها و توطئه‌های دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنکه فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود درصدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند؛ و اگر تأثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی می‌توان گرفت. و مخصوصاً اگر در اساتید کسی پیدا شد که می‌خواهد انحراف ایجاد کند، او را ارشاد و اگر نشد، از خود و کلاس خود طرد کنند. و این توصیه بیشتر متوجه ون و محصلین علوم دینی است. و توطئه‌ها در دانشگاهها از عمق ویژه‌ای برخوردار است و هر قشر محترم که مغز متفکر جامعه هستند باید مواظب توطئه‌ها باشند.

رفع وابستگی به غرب و شرق در امور اقتصادی با اتکا به تولید داخلی

من وصیت دلسوزانه و خادمانه می‌کنم به ملت عزیز که اکنون که تا حدود بسیار چشمگیری از بسیاری از این دام­ها نجات یافته و نسل محروم حاضر به فعالیت و ابتکار برخاسته و دیدیم که بسیاری از کارخانه‌ها و وسایل پیشرفته مثل هواپیماها و دیگر چیزها که گمان نمی‌رفت متخصصینِ ایران قادر به راه انداختن کارخانه‌ها و امثال آن باشند و همه دستها را به سوی غرب یا شرق دراز کرده بودیم که متخصصین آنان اینها را به راه اندازند، در اثر محاصره اقتصادی و جنگ تحمیلی، خود جوانان عزیز ما قطعات محل احتیاج را ساخته و با قیمت ­های ارزان­تر عرضه کرده و رفع احتیاج نمودند و ثابت کردند که اگر بخواهیم می توانیم. باید هوشیار و بیدار و مراقب باشید که ت‌بازان پیوسته به غرب و شرق با وسوسه‌های شیطانی شما را به سوی این چپاولگران بین‌المللی نکشند؛ و با اراده مصمم و فعالیت و پشتکار خود به رفع وابستگی­ ها قیام کنید.


قرآن از قول خود قرآن

jqk quran 29در تمام 114 سورۀ قرآن کریم آیاتی دربارۀ عظمت قرآن این سرچشمۀ همۀ علوم و کتاب اخلاق و عرفان و فقه و قرآن آمده است که خیلی از آیات چند بار تکرار شده است و تکرار آیه نشانۀ اهمیت آن است اما برای رعایت اختصار در این بخش به همین چند آیه اکتفا می کنیم . 
  1- ذلک االکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین » (بقره ،1) ؛ این کتابی است که شکی آن نیست و راهنمای متقین است .

  2- و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتو بسورة من مثله وادعو شهداءکم من دون الله ان کنتم صادقین » (بقره ،23) ؛ و اگر دربارۀ کتابی که بر بندۀ خود فرستاره ایم شک دارید ، یک سوره مانند آن بیاورد و تمام گواهان خود را به غیر از خدا برای این کار دعوت کنید و اگر راست می گویید که قرآن کتاب آسمانی نیست . 
 3- تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق و انک لمن المرسلین » (بقره ، 252) ؛ این آیات خداست که براستی برای تو می خوانیم و همانا تو البته از جملۀ پیامبران مرسل می باشی .
 4- نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه و انزل التوراة و الانجیل * من قبل هدی للناس و انزل الفرقان » (آل عمران ، 3و4) ؛ خدایی که قرآن را به سوی تو براستی فرستاده که دلیل راستی کتب آسمانی پیش از او باشد و قبل از قرآن تورات و انجیل را فرستاد *. برای هدایت مردم و کتابی که به طور کامل جداکنندۀ حق از باطل است ( قرآن ) را فرستاد . 
 5- هذا بیان للناس و هدی و موعظة للمتقین » (آل عمران ، 138)  ؛ این (کتاب خدا و آیات مذکور) حجت و بیانی است برای عموم مردم و راهنما و پند برای پرهیزکاران . 
 6- افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا » (نساء ، 82) ؛ آیا در قرآن (از روی فکر و تامل) نمی نگرند (که این کتاب بدون تردید از سوی خداست) و اگر از سوی غیر خدا بود در آن اختلاف بسیاری می یافتید . 
 7- قد جاء کم من الله نور و کتاب مبین » (مائده ،15) ؛ همانا از جانب خدا نوری و کتابی روشن برای شما آمده است .
 8- و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ » (انعام ،19) ؛ این قرآن بر من وحی شده تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها می رسد (پند و اندرز دهم) و (از مخالفت با فرمان خدا) بترسانم . 
 9- و هذا کتاب انزلناه مبارک مصدق الذی بین یدیه » (انعام ،92) ؛ و این (قرآن) کتابی است که  ما فرستادیم پر برکت که آنچه را پیش از آن آمده است تصدیق می کند . 
10- و هذا کتاب انزلناه مبارک فاتبعوه و اتقوا لعلکم ترحمون » (انعام ،155) ؛ و این کتابی است که ما آن را با برکت و خیر بسیارفرو فرستادیم پس از آن پیروی کنید و پرهیزکار باشید که رحمت و لطف الهی شامل حال شما گردد . 
11- کتاب انزل الیک فلاتکن فی صدرک حرج منه لتنذر به و ذکری للمومنین » (اعراف ،2) ؛ (ای رسول ما) کتابی بزرگ برای تو نازل شد پس دلتنگ و رنجیده خاطر (از انکار مردم) مباش تا مردم را به آیات عذابش بترسانی و اهل ایمان را به بشارتش یادآور شوی . 
12- هذا بصائرمن ربکم و هدی و رحمة لقوم یومنون » (اعراف ،203) ؛ این (آیات قرآن) مایۀ بصیرت است از جانب پروردگار شما و هدایت و رحمت است برای گروهی که ایمان می آورند .
13- تنزیلا ممن خلق الارض و السماوات العی » (طه ،4) ؛ این کتاب (قرآن) فرستادۀ کسی است که زمین و آسمانهای بلند را آفرید . 
14- و انک لتلقی القرآن من لدن حکیم علیم » (نمل ،6) ؛ (ای رسول ما) آیات قرآن عظیم از جانب خدای دانای حکیم به توسط وحی بر تو نازل می شود .
15- بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم » (عنکبوت ،49) ؛ بلکه این قرآن آیات روشن الهی است در لوح سینۀ آنان که نور خدا علم و دانش یافتند .
16- ام یقولون افتراه قل فاتو بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین » (یونس ،38) ؛ آیا کافران می گویند قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است (ای رسول ما) بگو اگر راست می گویید یک سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا هر کس را می توانید به یاری طلبید . 
17- الر کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید » (ابراهیم ،1) ؛ این قرآن کتابی است که بر تو فرستادیم تا مردم را به امر خدا از ظلمات (جهل و کفر) بیرون آری (با علم و ایمان) یه عالم نور برسانی و به راه خدای مقتدر و ستوده صفات راهنمایی کنی .
18- الر تلک آیات الکتاب المبین » (یوسف ،1) ؛ این است آیات کتاب الهی که حقایق را آشکار می سازد .
19- الر تلک آیات الکتاب و قرآن مبین » (حجر ،1) ؛ الر (اسرار این حروف نزد خدا و رسول) ، الر (اسرار این حروف نزد خدا و رسول است) ، این است آبات کتاب خدا و قرآنی که حقایق را آشکار می کند .
20- المر تلک آیات الکتاب و الذی انزل الیک من ربک الحق ولکن اکثر الناس لا یومنون » (رعد ،1) ؛ این است آیات کتاب خدا و قرآنی که به حق و راستی بر تو از جانب پروردگار نازل گردیده و لیکن اکثر مردم به آن ایمان نمی آورند .
21- و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین » (نحل ،89) ؛ و ما بر تو قرآن عظیم را فرستادیم تا حقیقت همه چیز را روشن کند و برای مسلمانان هدایت و رحمت و بشارت باشد . 
22- ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم و یبشر المومنین الذین یعلمون الصالحات ان لهم اجرا کبیرا » (اسراء ،1) ؛ همانا این قرآن مردم را به استوارترین طریقه هدایت می کند و اهل ایمان را که نیکوکار باشند به اجر و ثواب عظیم بشارت می دهد .
23- و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمومنین و لا تزید الظالمین الا خسارا » (اسراء ،82) ؛ و ما آنچه از قرآن فرستادیم شفای دل و رحمت الهی برای اهل ایمان است و (لیکن) کافران  را چیزی جز زیان نخواهد بود .
     24- و قرانا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث و نزلناه تنریلا » (اسراء ،106) ؛ و قرآن که آن را به صورت آیات جدا فرو فرستادیم تا به تدریج و به آهستگی آن را برای مردم فرو خوانی . 
25- انا نحن نزلنا علیک القرآن تنزیلا » (دهر، 23) ؛ ای رسول محققا ما این قرآن عظیم الشان را برای تو فرستادیم .
26- و اذا قرات القرآن جعلنا بینک و بین الذین لا یومنون بالاخرة حجابا مستورا » (اسراء ،45) ؛ و چون تو قرآن تلاوت می کنی ما میان تو و آنها که ایمان ندارد پرده ای می افکنیم که آنها از فهم آن دور بمانند . 
27- تنزیل من الرحمن الرحیم » (فصلت ،2) ؛ این قرآن تنزیل از جانب خدای بخشنده و مهربان است .
28- کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون » (فصلت ،3) ؛ قرآن کتابی است که آیات جامعش (حقایق و احکام الهی را) به زبان عربی فصیح برای دانشمندان مبین ساخته است . 
29- ان الذین کفروا بالذکر لما جاءهم و انه لکتاب عزیز » (فصلت ،41) ؛ همانا آنانکه به این قرآن که برای هدایت آنان آمد کافر شدند (چقدر نادانند) در صورتی که این کتاب به حقیقت همان صاحب عزت (و معجز بزرگ) است .
30- لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید » (فصلت ،42) ؛ و هرگز از پیش وپس (آینده و گذشته حوادث عالم) این کتاب حق باطل نشود (و تا قیامت حکومت و حکومتش باقی است) زیرا قرآن فرستادۀ خدای مقتدر حکیم و ستوده صفات است .
31- لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله » ( ،21) ؛ اگر این قرآن عظیم الشان را بر کوه نازل می کردیم مشاهده می کردی که کوه از ترس خدا خاشع و ذلیل و متلاشی می شد .
32- و انه لذکر لک و لقومک و سوف تسئلون » (زخرف ،44) ؛ و بدان که بر قرآن برای تو و مومنان پندآموز و یادآور تمام خواسته های الهی است و در قیامت از شما نسبت به مسئولیتی که در برابر قرآن داشتید سوال می شود .
33- ما فرطنا فی الکتاب من شی ء ثم الی ربهم یون » (انعام ،38) ؛ ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می گردند .
34- و ما کان هذا القرآن ان یفتری من دون الله ولکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لا ریب فیه من رب العالمین » (یونس ،37) ؛ و این قرآن عظیم نه بدان پایه از فصاحت و جامعیت است که کسی جز به وحی خدا تواند یافت لیکن علاوه بر آنکه به معجزۀ بر حق بودن خود گواه است سایر کتابهای آسمانی دیگر را نیز تصدیق می کند و کتاب و احکام الهی را به تفصیل بیان می کند که بی هیچ شک نازل از جانب خدای عالم است.





تحقیق در مورد معجزات قرآن, معجزات قرآن در زندگی

آب دو دریای همسایه به دلیل وجود نیروی کشش سطحی ترکیب نمی شوند

 

جدایی دو دریا
اقیانوس شناسان به تازگی کشف کرده اند که وقتی دو دریا به هم می رسند با یک دیگر ترکیب نمی شوند آب دو دریای همسایه به دلیل وجود نیروی کشش سطحی ترکیب نمی شوند.

آب دریاهای مختلف غلظت های متفاوتی با هم دارند.و کشش سطحی ایجاد می کنند گویی که دیواره نازکی بین آن دو برپا شده است.

در اقیانوس اطلس جریان آب شیرینی وجود دارد که آن را گلف استیریم می نامند این جریان عظیم از سواحل آمریکای مرکزی حرکت می کند و سراسر اروپا را طی می کند و به سواحل اروپای شمالی می رسد.عرض این جریان 150 کیلومتر و عمقش حدود 800 متر و سرعتش 160 کیلومتر می باشد.و حرارت آن با آبهای اطرافش 10 تا 15 درجه تفاوت دارد و در آنجا هزاران کیلومتر آب وجود دارد که با آبهای اطراف خود مخلوط نمی شوند.و در آنها موجودات زنده هم زندگی می کنند.


این خاصیت در بسیاری از رودخانه ها از جمله رودخانه های کشور خودمان نیز وجود دارد.

همچنین در کشور مصر نیز هیئتی اکتشافی از دانشگاه مصر دریافتند که آبهای خلیج عقبه از نظر خواص شیمیایی و فیزیکی با آبهای دریای احمر تفاوت دارند و با آن مخلوط نمی شوند همچنین در جایی که دریای احمر به اقیانوس هند می رسد نیز این خاصیت وجود دارد.

این پدیده در دریاری مدیترانه و اقیانوس اطلس که در تنگه جبل الطارق به هم می رسد دیده می شود اما به دلایلی مانند دما میزان شوری و شیرینی از هم جدا می شوند.

تصویر مربوط به تنگه جبل الطارق است که 13 کیلومتر بین دریای مدیترانه و آتلانتیک مرز وجود دارد که از همدیگر جدا می شوند و از هم جدا نمی شوند.

در شهر توریستی اسکاگن در دانمارک در جایی که دریای بالتیک و شمالی به هم می پیوندند این پدیده دیده می شود.

تحقیق در مورد معجزات قرآن, معجزات قرآن در زندگی

اقیانوس شناسان به تازگی کشف کرده اند که وقتی دو دریا به هم می رسند با یکدیگر ترکیب نمی شوند

 
در سوره الرحمن آیات 19-20-21-22 به این موضوع اشاره شده است:
مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ (19) بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ (20)  فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (21) یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (22)
19. دو دریا را به گونه ای روان کرد که با هم برخورد کنند.20. اما میان آن دو حد فاصلی است که به هم نمی کنند.21. پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید؟22. از آن دو، مروارید و مرجان خارج مى‏شود.

بیشترین دلیلی که باعث وقوع چنین پدیده ای می شود غلطت شوری و شیرینی دریاهاست که باعث جلوگیری از ترکیب آنها می شود در آیات دیگری از قرآن نیز بطور دقیق به این موضوع اشاره شده است:

 سوره مبارکه فرقان آیه 53:
و هو الذی مَرَجَ البحرینِ هذا عَذبٌ فُراتٌ و هذا مِلحً اُجاجً وَ جَعَلَ بَینَهما بَرزَخا و حِجراً مَهجوراً»
 و اوست کسی که دو دریا را موج ن به سوی هم روان کرد این یکی شیرین و آن یکی شور و تلخ است ومیان آندو حریمی استوار قرار داد.
 
سوره مبارکه فاطر آیه 12:
وَمَا یَسْتَوِی الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْمًا طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْکَ فِیهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

 این دو دریا یکسان نیستند: یکی آبش شیرین و گواراست و یکی شور و تلخ، از هر دو گوشت تازه می خورید، و از آنها چیزهایی برای آرایش تن خویش بیرون می کشید و می بینی که کشتی ها برای یافتن روزی و غنیمت، آب را می شکافند و پیش می روند، باشد که سپاسگزار باشید.
 
سوره مبارکه نمل آیه 61:
اَمَّنْ جَعَلَ الْاَرْضَ قَرَارًا وَ جَعَلَ خِلالَهَا اَنْهَارًا وَ جَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَ جَعَلَ بَینَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا ءَاِلهٌ مَعَ اللهِ بَلْ اَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ 61

[آیا شریکانى که مى‏پندارند بهتر است‏] یا آن کس که زمین را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پدید آورد و براى آن، کوه‏ها را [مانند لنگر] قرار داد، و میان دو دریا برزخى گذاشت؟ آیا معبودى با خداست؟ [نه،] بلکه بیشترشان نمى‏ دانند. 

معجزات قرآن,معجزات قرآن کریم,عکسهای معجزات قرآن

  معجزات قرآن,معجزات قرآن کریم,عکسهای معجزات قرآن

   معجزات قرآن,معجزات قرآن کریم,عکسهای معجزات قرآن

 




[

PDF Mobile]

حضرت آیت‌الله ‌ای رهبر انقلاب اسلامی در پیامی به‌مناسبت آغاز سال ۱۳۹۸، سال جدید را سال رونق تولید» نام‌گذاری کردند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم
یا مقلّب القلوب و الابصار یا مدبّر اللّیل و النّهار یا محوّل الحول و الاحوال حوّل حالنا الی احسن الحال.

 خدا را شکرگزارم که مقدّر فرمود امسال هم عید نوروز را که با میلاد مسعود امیر مؤمنان و مولای متّقیان همزمان شده است، به ملّت عزیز ایران تبریک عرض کنم؛ عیدتان مبارک هم‌میهنان عزیز! امیدوارم همه‌ی شما با سعادت، با سلامت جسمی، با دل شاد و با توفیقات روزافزون مادّی و معنوی ان‌شاءالله این سال جدید را بگذرانید. تبریک ویژه عرض میکنم به خانواده‌ی معظّم شهیدان و به جانبازان عزیز و خانواده‌های آنها، و درود فراوان میفرستم به روح مطهّر امام بزرگوار و ارواح مطهّر شهیدان.

 سال پُرماجرایی را گذراندیم. در این سالی که گذشت، ملّت ایران به معنی واقعی خوش درخشید. دشمنان نقشه‌ها کشیده بودند، نقشه‌ها داشتند برای ملّت ایران. صلابت ملّت و بصیرت ملّت و همّت جوانان، نقشه‌های دشمنان را خنثی کرد. در مقابلِ تحریمهای شدید و به قول خودشان بی‌سابقه‌ی آمریکا و اروپا، ملّت ایران، هم در عرصه‌ی ی، هم در عرصه‌ی اقتصادی یک واکنش محکم و مقتدرانه‌ای از خود نشان داد.

 در عرصه‌ی ی، مظهر این واکنش راه‌پیمایی عظیم بیست‌ودوّم بهمن و موضع‌گیری‌های مردم در طول ماه‌های این سال بود. مظهر موضع‌گیریِ تقابل اقتصادی، [عبارت است از] افزایش ابتکارات علمی و فنّی، افزایش چشمگیر شرکتهای دانش‌بنیان، افزایش تولیدات زیربنائی و اساسی داخلی که از جمله همین چند روز قبل از این، افتتاح فازهای متعدّد گاز جنوب کشور و قبل از آن، افتتاح پالایشگاه بزرگ بندرعبّاس و از این قبیل کارهایی که انجام گرفته، بود. بنابراین ملّت در مقابل دشمنیِ دشمنان و خباثت دشمنان توانست قدرت خود، هیبت خود، و عظمت خود را نشان بدهد و آبروی ملّت ما و آبروی انقلاب ما و آبروی نظام جمهوری اسلامی ما بحمدالله افزایش پیدا کرد.

 مشکل اساسی کشور، همچنان مشکل اقتصادی است؛ بخصوص در این ماه‌های اخیر، مشکلات معیشتی مردم زیاد شد. بخشی از اینها مربوط است به مدیریّتهای نارسا در زمینه‌ی مسائل اقتصادی که اینها حتماً بایستی جبران بشود. برنامه‌هایی وجود دارد، تدابیری اندیشیده شده که ان‌شاءالله این تدابیر در طول سال جاری، سالی که امروز از این لحظه شروع میشود -سال ۹۸- بایستی به ثمر بنشیند و مردم آثار آن را احساس بکنند. آنچه من عرض میکنم، این است که مسئله‌ی فوری کشور و مسئله‌ی جدّی کشور و اولویّت کشور فعلاً مسئله‌ی اقتصاد» است. در مسئله‌ی اقتصاد مسائلی که داریم زیاد است: بحث کاهش ارزش پول ملّی یک مسئله‌ی مهم است، بحث قدرت خرید مردم همین جور، بحث مشکل کارخانه‌جات و کم‌کاری و احیاناً تعطیل بعضی از کارخانه‌جات از این قبیل است. اینها مشکلات است. آنچه من مطالعه کردم و از نظر کارشناس‌ها استفاده کردم، کلید این همه، عبارت است از توسعه‌ی تولید ملّی».

 سال ۹۷ را ما سال حمایت از کالای ایرانی» اعلام کردیم. نمیتوانم بگویم که این شعار به طور کامل عملی شد، امّا میتوانم بگویم این شعار به صورت وسیعی مورد توجّه قرار گرفت و در بسیاری از موارد، این شعار از سوی مردم مورد استقبال قرار گرفت و عمل شد و همین قطعاً تأثیر خواهد داشت. امسال مسئله‌ی تولید» مطرح است. میخواهم مسئله‌ی تولید را به عنوان محور فعّالیّت قرار بدهم. مقصود خود از تولید را ان‌شاءالله در سخنرانی روز اوّل سال توضیح خواهم داد که منظور از تولید چیست. تولید اگر چنانچه به راه بیفتد، هم میتواند مشکلات معیشتی را حل کند، هم میتواند استغناء کشور از بیگانگان و دشمنان را تأمین کند، هم میتواند مشکل اشتغال را برطرف کند، هم حتّی میتواند مشکل ارزش پول ملّی را تا حدود زیادی برطرف کند. لذاست که مسئله‌ی تولید به نظر من مسئله‌ی محوری امسال است؛ لذا من شعار را امسال این قرار دادم: رونق تولید». باید همه تلاش کنند تولید در کشور رونق پیدا کند. از اوّل سال تا آخر سال ان‌شاءالله این معنا به صورت چشمگیری در کشور محسوس باشد. اگر این [طور] شد، امیدواریم که ان‌شاءالله حلّ مشکل اقتصادی راه بیفتد.

 سلام و صلوات و درود قلبی خودم را به پیشگاه ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه) عرض میکنم و دعای آن بزرگوار را برای شما ملّت عزیز مسئلت میکنم و سعادت ملّت ایران و همه‌ی ملّتهایی که نوروز را گرامی میدارند، از خدای متعال مسئلت میکنم.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته

دستورالعملی ارزنده برای سیر و سلوک

تلاوت قرآن

قرآن کلام الله است و معنای کلامُ الله» آن است که خداوند در حال سخن گفتن با بنده خویش است. از این‌رو در محضر قرآن باید رعایت آداب ظاهری و باطنی نمود تا تأثیر معنوی آیات آن بر جان و جسم انسان دوچندان گردد و ابهّت کلام حضرت حق در کردار و گفتار و رفتار او مؤثّر واقع شود.
 
تلاوت قرآن


تلاوت قرآن(1)

دستورالعمل بعدی که خداوند توسّط جبرئیل به پیامبر خود ابلاغ می ‌فرماید، خواندن قرآن کریم است:

وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلا؛ و قرآن را با دقّت و تأمّل بخوان».(2) 

یعنی قرآن را با آرامش و آهسته ‌آهسته، تلاوت کن. مقصود از ترتیل آن است که آیات، شمرده‌ شمرده تلاوت شود. گویا اینکه تلاوت کننده با خداوند سخن می ‌گوید و گفت و ‌شنود دارد.

قرآن کلام الله است و معنای کلامُ الله» آن است که خداوند در حال سخن گفتن با بنده خویش است. از این‌رو در محضر قرآن باید رعایت آداب ظاهری و باطنی نمود تا تأثیر معنوی آیات آن بر جان و جسم انسان دوچندان گردد و ابهّت کلام حضرت حق در کردار و گفتار و رفتار او مؤثّر واقع شود.

تکرار آیات الهی در آرامش و تقویت اراده پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم» بسیار مؤثر بود و بر اساس همی ن دستورالعمل، یکی از مهم‌ترین برنامه‌های زندگی آن حضرت، تلاوت آیات الهی در دل شب بوده است. پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم» آیات الهی را با لحنی دلنشین با تأمّل و تدبّر تلاوت می ‌فرمودند. آیات جانبخش و نشاط‌آفرین قرآن کریم با تلاوت دلنشین آن حضرت هر شنونده‌ای را به سوی خویش مجذوب می ‌کرد و کمتر کسی را می ‌توان سراغ داشت که هنگام تلاوت، دل به آن کلمات معجزه‌آسا نسپارد. سران کفار قریش وقتی تأثیر شگرف آیات قرآن را بر اعراب دیدند، گوش دادن به آیات ‌الهی را ممنوع کردند. امّا با این‌حال هر چند خود چنین قانونی وضع کرده بودند، مخفیانه پشت خانه پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم» می ‌آمدند، آیات نازل شده بر پیامبر را می ‌شنیدند و لذّت می ‌بردند. با اینکه بهترین آلات موسیقی و نوازندگان و خوانندگان را در اختیار داشتند، جاذبه کلام الهی آنان را ناگریز می ‌کرد از استراحت و خواب شبانگاهی خود چشم بپوشند و به شنیدن کلام وحی دل سپارند.

ولید بن مغیره» که یکی از سران مشرکین بود و در فصاحت و بلاغت شهرت به‌سزائی در بین اعراب داشت، روزی قرائت قرآن رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم» را شنید. پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم» وقتی متوجّه گوش دادن ولید به تلاوت آیات الهی شدند، قرائت قرآن را تکرار فرمودند. ولید که به او ریحانه قریش» می‌گفتند، پس از گوش دادن به آیات روحبخش قرآن کریم، مجذوب قرآن شد. از این رو نزد سایر مشرکین آمد و گفت: اکنون از محمّد کلامى شنیدم که آن از سخنان آدمى و از سخنان پریان نیست و از حلاوت و شیرینى خاصّى برخوردار است. بالاى آن کلام با ثمر و پائین آن گوارا است. بر همه چیز برترى می ‌کند و چیزى برتر و بالاتر از آن وجود ندارد».(3)

آیات نورانی قرآن کریم، از طراوت و لطافت ویژه‌ای برخوردار است. الفاظ قرآن جاذبه دارد و برکات و خواص بی‌بدیلی نصیب انسان می‌کند، اگرچه ممکن است کسی که قرآن می‌خواند، از میزان بهره‌ای که می‌گیرد، مطلّع نباشد و یا نورانیّت الفاظ قرآن را درک نکند. نظیر انسانی که میوه‌ای مانند سیب را می ‌خورد و علیرغم عدم آگاهی از خواصّ آن و اطلاع  از اثرات غذائی سیب، از ارزش غذائی نهفته در آن میوه، بهره‌مند می‌گردد.

ارتباط با قرآن کریم در سیر و سلوک انسان‌هایی که خواهان رسیدن به مقام‌های عرفانی هستند، بسیار راهگشا است. از این‌رو توصیه و سفارش اکید قرآن و روایات و اساتید اخلاق بر این است که تا می ‌توانید قرآن بخوانید. قرآن این سفارش را در آیه دیگری از سوره مزّمّل به مؤمنان می ‌فرماید: فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن؛ آنچه براى شما می سّر است قرآن بخوانید».(4) 

قرآن حد یُسر و توانایی را در تلاوت قرآن مطرح فرموده و بدیهی است که این توانایی، حدّ محدودی ندارد و هر چه انسان بیشتر قرآن بخواند، باز در خود احساس می ‌کند توانایی تلاوت آیات دیگری را نیز دارد. هر چند بر قرائت قرآن از روی صفحات آن توصیه شده است، ولی از حفظ خواندن آن در مسیر و در حال استراحت نیز مانعی ندارد. اگر حتّی کسی سواد آن‌چنانی ندارد، در حد خواندن حمد و سوره نیز از خواندن قرآن غافل نشود.

قرآن هیچ زمانی را برای خواندن آیات الهی استثنا نکرده است؛ چنانکه در همی ن آیه شریفه می ‌خوانیم:

فَاقْرَؤُوا ما تَیَسَّرَ مِنَ القُرآنِ عَلِمَ أن سَیَکُونُ مِنکُم مَرضی و آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الاَرْضِ یَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللهِ و آخَرونَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللهِ فَاقْرَؤُوا ما تَیَسَّرَ مِنْهُ؛ آنچه براى شما می سّر است قرآن بخوانید او مى‌داند بزودى گروهى از شما بیمار مى‌شوند، و گروهى دیگر براى به دست آوردن فضل الهى(و کسب روزى) به سفر مى‌روند، و گروهى دیگر در راه خدا جهاد مى‌کنند(و از تلاوت قرآن بازمى‌مانند)، پس به اندازه‌اى که براى شما ممکن است از آن تلاوت کنید».(5)

یعنی خداوند می ‌داند انسان گاهی مریض است و گاه در حال مسافرت و گاه در حال کسب و تجارت و حتّی گاهی در حال جهاد با دشمنان خداست و در جبهه و خط مقدم در حال کارزار با دشمنان است. با این حال توصیه می ‌کند تا آنجا که می ‌توانید از آیات قرآن تلاوت کنید.

در قرآن آیه‌ای که برای انجام کاری به این حد توصیه و تأکید شده باشد وجود ندارد. و از نظر تأکید در آیات الهی، این آیه منحصر به فرد است. خداوند تبارک و تعالی در سوره قمر مکرّراً می‌فرماید:


وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ؛ و به راستى ما قرآن را براى تذکر و پندآموزى آسان و قابل فهم کردیم، پس آیا پند گیرنده‏اى هست؟».(6)

می‌فرماید سفارش به خواندن قرآن و ارتباط با این کتاب انسان‌ ساز، به خاطر این است که ما قرآن را طوری قابل فهم و آسان فرستادیم تا همگان بتوانند از آن استفاده کنند.

قرآن یکی از بهترین اذکار است که باید سالک بر خواندن آن مداومت داشته باشد. ذکری که در رفع گرفتاری و شفای جسم و جان نیز مؤثر است. چنانکه می‌فرماید:

وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمی نَ إِلاَّ خَساراً؛ و از قرآن آنچه را که براى مؤمنین شفا و رحمت است فرو مى‏فرستیم و بر ستمکاران جز زیان نمى‏افزاید».(7)

در روایات هم در این مورد بسیار تاکید شده است؛ از جمله این روایت است که می‌فرماید:

. وَ سَلُونَا نُعَلِّمْکُمْ وَ نُوقِفْکُمْ عَلَى قَوَارِعِ الْقُرْآنِ لِکُلِّ دَاءٍ؛ از ما اهل البیت بپرسید تا بیاموزیم و آگاه سازیم شما را بر آیاتی از قرآن که برای هر دردی مفید می باشند».(8) 

یعنی از هر کجای قرآن که می‌خواهید رفع برای گرفتاری خود کمک بگیرید. قرآن هم شفای جسم دارد و هم شفای روح، با خواندن قرآن و عمل کردن به دستورات مهمّ آن، سلامت جسمی و روحی انسان تأمین می‌شود. یکی از دانشگاه‌های قلب آمریکا، مجله‌ای به نام مجلّه قلب منتشر می‌کند. در یکی از شماره‌های آن مجلّه آمده است که لجّه دانشگاه قلب اعلام کرده‌اند: اگر کسی قرآن را با ترتیل بخواند یعنی نه بلند بلند، نه آهسته آهسته، نه تند تند و با آهنگ خاص خودش بخواند، قرآن در مغز و اعصاب و در قلب او تأثیر به‌سزایی خواهد گذاشت. حتّی اگر کسانی که اضطراب قلب و اعصاب دارند، به زمزمه قرآن گوش فرا دهند، رفع اضطراب و نگرانی از آنها می‌شود.

در روایات داریم شب‌ها موقع خواب سوره واقعه بخوانید، صبح‌ها سوره یس بخوانید، اگر کسی دچار بیماری باشد و با اعتقاد و با حضور قلب، هفت مرتبه سوره حمد را بخواند، بیماری او شفا می ‌یابد. همچنین خواندن یک ختم قرآن همراه با تدبّر و معنی، باعث نجات از گرفتاری و ناراحتی می‌شود. خواندن آیاتی مانند:شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیم؛ خداوندگواهى مى‌دهد که معبودى جز او نیست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش، گواهى مى‌دهند؛ در حالى که(خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد؛ معبودى جز او نیست، که هم توانا و هم حکیم است»(9)  و یا مثلاً خواندن سوره حمد با پنج آیه اوّل سوره بقره و یا خواندن آیة الکرسی» و آیه آمن الرّسول» و آیات اوّل سوره حدید و آخر سوره ، بسیار مورد تأکید واقع شده است؛ زیرا برای رفع گرفتاری و به‌‌وجود آمدن نوعی نشاط حقیقی‌ بسیار مفید است. به‌خواندن سوره‌های جمعه، الرّحمن، یس و چهار قل نیز بسیار سفارش شده است. و از این قبیل روایات در کتب روائی بسیار یافت می‌شود. اگر روایات مربوط به کیفیّت خواندن سوره‌های مختلف قرآن کریم جمع آوری شود، به صورت یک کتاب مجزّا در می‌آید.

اقسام ارتباط با قرآن

 از آنچه بیان شد، این نتیجه حاصل می‌شود که ارتباط با قرآن کریم و خواندن آن کتاب نورانی، خصوصاً برای سالک الی الله، امری لازم و ضروری است. ارتباط با قرآن و نحوه تلاوت آن، به اقسامی منقسم می‌شود:

قِسم اوّل؛ خواندن معمولی قرآن کریم است. مثلاً انسان برای اطاعت فرمان الهی، یک ختم قرآن می‌خواند. این نوع خواندن قرآن کار پسندیده‌ای است و تلاوت آن آیات نورانی، اثری در قلب و روح انسان می‌گذارد.

قِسم دوّم؛ خواندن قرآن به صورت ترتیل است. این قسم قرائت قرآن مهم‌تر و بهتر از قِسم اوّل است. در قِسم اوّل انسان کار ثواب انجام داده و پاداش هم می‌گیرد. امّا تأثیر کمی  در یقظه و بیداری و در توجّه و تذکّر او دارد. در این مرحله انسان باید با ترتیل قرآن بخواند، یعنی شمرده شمرده و همراه با زمزمه قرآن را تلاوت کند. اگر چه ممکن است معنی قرآن را نیز نفهمد، امّا احساس می‌کند که دلش نیز همراه زبان، قرآن می‌خواند.

قِسم سوّم؛ که مهم‌تر از آن دو مرحله است و انسان را در سیر و سلوک الی الله بسیار کمک می‌کند، این است که در خواندن قرآن، قلب آدمی برای خداوند خاشع باشد. همانگونه که خداوند می‌فرماید:

أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ؛ آیا برای کسانی که ایمان آورده‌اند وقت آن نرسیده که دل‌هایشان برای یاد خدا و برای آنچه از حق نازل شده، خاشع شود؟ و مانند کسانی نباشند که پیش از آنها کتاب (آسمانی) داده شده بود».(10)

در این آیه ابتدا می‌فرماید باید دل‌ها برای ذکر خدا» خاشع شود، که یکی از مصادیق ذکر، همان قرآن کریم است. یعنی ابتدا ذکر عام را بیان کرده و بعد ذکر خاص را آورده است. آنجا که می‌فرماید: نَزَلَ مِنَ الْحَق‏».

خواندن قرآن به صورت ترتیل، مقدمه کسب حالت خشوع است. هنگامی که آدمی در مقابل قرآن خاشع شود، قلب هم همراه او قرآن می‌خواند و این قرآن تا عمق جان او نفوذ می‌کند. البته برای خواندن قرآن، آداب ظاهری (خضوع) هم باید رعایت شود، مانند اینکه انسان با وضو و طهارت باشد، موقع قرآن خواندن پاها را دراز نکند و با کسی حرف نزند و این طرف و آن طرف را نگاه نکند و در صورت امکان دو زانو و مؤدّب بنشیند. در روایت است که قرآن زنده است و جان دارد،(11)  ولی ما این زندگی را نمی‌فهمیم و الّا کسانی که اهل دل هستند، با قرآن حرف می‌زنند و قرآن هم با آنها صحبت می‌کند.

قرآن حیات طیّب دارد و ادب ایجاب می‌کند که انسان در مقابل قرآن مؤدّب باشد، هم در ظاهر و هم در باطن. یعنی دل هم مؤدّب باشد و به این طرف و آن طرف نرود و فقط متوجّه قرآن باشد. در این صورت است که در قلب یک حالت دیگر به‌وجود می ‌آید که همان حضور قلب در موقع خواندن قرآن است. یعنی انسان در می‌یابد که همه‌ جا محضر خداست و او با خدای سبحان سخن می‌گوید و خداوند نیز‌ جواب او را می‌دهد.

همانگونه که قبلاً بیان شد، این مطالب از امور یابیدنی است و نمی‌شود حالت آن را وصف کرد. انسان به جایی می‌رسد که می‌یابد خدا با او صحبت می‌کند. از این رو گفته شده در جاهایی از قرآن که خداوند می‌فرماید یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» شما بگویید لبّیک» و فوراً جواب خدای سبحان را بدهید. امام صادقسلام الله علیه» می‌فرمایند اگر به آن مرحله حضور قلب هم نرسیده‌ای، جواب خدا را بده و به صورت ظاهری بگو لبّیک» تا انشاءالله آهسته آهسته این حالت حضور قلب برای تو پیدا شود و برسی به آنجا که واقعاً صدای خدا را بشنوی.(12)

نمی‌دانم، نمی‌توانم و نمی‌شود در قاموس انسان راه ندارد. اگر انسان تلاش کند حتماً به این مراحل نائل می‌آید. از مرحوم آیت‌الله العظمی  خوییره» نقل شده است‌ که: من در مدرسه خوی، طلبه بودم. یک نفر شب‌ها بدون چراغ از روی قرآن می‌خواند. به او گفتیم از کجا به این مرتبه رسیدی؟ گفت از رابطه با خدا، به خاطر خوردن غذای حلال و اجتناب از شبهه ناک، از مواظبت زبان، گوش، چشم و مخصوصاً کنترل اعضاء و جوارحم.»

مرحوم کربلائی کاظم نمونه دیگری است که در قرن حاضر زندگی می ‌کرد و خود من هم با او دیداری داشتم. این شخص اصلاً سواد الفبایی نداشت، ولی به خاطر تقیّد به ظواهر شرع و اعتقاد به حلال و حرام، امام زمانارواحنافداه» به او عنایتی کردند و او حافظ قرآن شد. این آقا نور قرآن را می‌دید و با نور قرآن، آن را می‌خواند. روزی یکی از بزرگان دو تا و» نوشتند، یکی به نیّت قرآن و دیگری به نیّت الفباء و به او دادند، کربلایی کاظم آن و» که به نیّت قرآن نوشته شده بود را نشان داد و گفت این قرآن است. گفتیم از کجا فهمیدی؟ گفت این و»  نور دارد و آن و» نور ندارد. یک آدم رعیّت و بی‌سواد هم بود. امّا در اثر تقیّد به ظواهر شرع و انس با قرآن به این مرتبه رسیده بود.

انس با قرآن

 انس با قرآن کریم برای پیشرفت سیر و سلوک، اثرات سازنده‌ای دارد. بنابراین اهل معرفت باید بیش از دیگران به انس با قرآن اهمیّت بدهند. انس با قرآن می‌تواند برای مقابله با مفاسدی که اطراف جوانان را فرا گرفته است، به منزله یک زره عمل کند. انس با قرآن، تحوّل خاصی در زندگی آدمی ایجاد می‌کند. به همین منظور در روایات شریف اهل بیتسلام الله علیهم» ثواب‌های حیرت آوری برای مأنوس شدن انسان‌ها با قرآن وضع شده است. مثلاً در روایتی آمده است که اگر کسی سه مرتبه سوره توحید بخواند، ثواب یک ختم قرآن را دارد.(13)  به این نوع پاداش، پاداش و ثواب تفضّلی و ترغیبی گفته می‌شود. به این معنی که خداوند متعال، پاداش بیش از اندازه‌ای برای انجام برخی اعمال، تفضّل می‌فرماید که بندگان نسبت به انجام آن اعمال تشویق شوند و از اثرات سازنده و فوائد آن امور، بهره ببرند.

اهل معرفت و کسانی که به سیر و سلوک علاقه دارند از طریق انس با قرآن می‌توانند منازل هفتگانه را بهتر بپیمایند و به مقصد برسند. خصوصاً اینکه قرآن یکی از مصادیق ذکر است و مداومت بر آن، انسان را بیدار می‌کند و به مقام یقظه می‌رساند.

مراتب انس با قرآن

مرتبه اوّل انس با قرآن، عبارت از خواندن قرآن، حفظ قرآن و انس با مجالس قرآن است. قرآن باید در همه خانه‌ها و در بین اقشار مختلف جامعه زنده باشد، در دانشگاه‌ها و مقاطع مختلف تحصیلی آموزش و پرورش، بیش از این باید به مقوله انس با قرآن پرداخته شود و در مورد آن فرهنگ‌سازی شود. مراکز و مکان‌های فرهنگی باید فرهنگ قرآن را به نسل حق‌جوی جوان ارائه کنند و مفتخر به انتشار کتاب الله باشند. و خلاصه جهت‌گیری و ت‌گذاری‌‌های فرهنگی در کشورهای اسلامی، باید قرآنی باشد.

 مرتبه دوّم انس با قرآن، تلاوت همراه با ترجمه و تفسیر آن را در بر می‌گیرد. متأسّفانه مراجعه به تفاسیر قرآن کریم و بهره‌مندی از آن کتب ارزشمند، در جامعه کنونی رویکرد مناسبی ندارد. اگرچه مفسّرین نیز هنوز قادر به فهم و درک کامل لایه‌های درونی اقیانوس بیکران قرآن نیستند و نتوانسته‌اند به اعماق آن دست یابند،  ولی از تفاسیر موجود نیز که زحمات فراوانی برای تألیف و گردآوری آنها کشیده شده است، به شایستگی استفاده نمی‌شود. نقل می‌کنند ابن عربی» که در قرن هفتم هجری می‌زیسته، در زمان خود گفته است: تاکنون هفتصد تفسیر بر قرآن نوشته شده، امّا هنوز قرآن بکر است.» یعنی کسی نتوانسته است به عمق معانی قرآن کریم دسترسی پیدا کند. امام خمینیره» می ‌فرمود: از زمان ابن عربی تا عصر حاضر، تقریباً تعداد تفسیرها دو برابر شده است، امّا هنوز هم قرآن بکر است و کسی نتوانسته عمق آن را بفهمد.» به عبارت دیگر هنوز قطره‌ای از دریای قرآن برداشت نشده است، ولی با این وجود، توجّه به معانی قرآن کریم و استفاده از تفسیرهای نوشته شده، مخصوصاً برای اهل سیر و سلوک، لازم است.

در مرتبه دوّم انس با قرآن، خواندن باید همواره با معنی و تفسیر باشد. معنا ندارد کسی قرآن بخواند، امّا متوجّه معنای آن نباشد. هرکسی باید به اندازه توان خود به ترجمه و تفسیر قرآن کریم روی آورد و از معانی بلند آن بهره ببرد. بهانه‌هایی نظیر عدم توانائی یا کمبود وقت در زندگی و .، در این خصوص پذیرفته نمی‌شود. اگر به همان اندازه که جوانان عزیز برای قبولی در دانشگاه، یا فراگیری حرفه خود، تلاش می ‌کنند، در مورد تلاوت قرآن با ترجمه و تفسیر، همت ورزند، قطعاً موفّق خواهند شد.

چنانچه یکی از دروس رشته‌های مختلف دانشگاه، فراگیری معنی و تفسیر قرآن باشد، افراد دانشگاهی و تحصیل کرده، از دانش تفسیر برخوردار خواهند شد و با معانی قرآنی کاملاً انس خواهند گرفت. اگر همان‌گونه که انسان‌ها برای دنیا و رفاه اهل و عیال خود تلاش می ‌کنند و زحمت می ‌کشند، مقداری از وقت خود را صرف یاد گرفتن معانی قرآن بکنند و تفسیر بخوانند، سعادت دو گیتی نصیب آنان می ‌شود.

در زمان پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم» با اینکه اکثر مسلمانان سواد نداشتند، ولی بسیاری از آنان حافظ قرآن بودند و در جلسات تفسیر پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم» و امیرالمؤمنین علیسلام الله علیه»شرکت می ‌کردند و همگی به معانی و تفسیر قرآن آگاهی داشتند. برخی از آنان علاوه بر توانائی خواندن قرآن، آیات قرآن را تفسیر می ‌کردند. بنابراین جوانان زمان حاضر نیز اگر همّت کنند، می ‌توانند علاوه بر تسلّط بر ترجمه و تفسیر قرآن شریف، خودشان قرآن را تفسیر کنند.

با کمی  همّت هر کاری امکان پذیر است. نقل می ‌کنند سکّاکی» که شغل او ابتدا قفل‌‌ سازی بوده و با تلاش و کوشش به مقامات علمی  دست یافته است، روزی یک قفل بسیار خوب برای حاکم وقت می ‌سازد و‌ نزد حاکم می ‌برد. حاکم از دیدن آن قفل خشنود می ‌شود و در حال مشاهده و باز و بست کردن قفل بوده است که دانشمندی بر او وارد می ‌شود. حاکم، قفل را زیر تشک خود می ‌گذارد و شروع به صحبت کردن با آن دانشمند می ‌کند. سکّاکی از این بی توجّهی اندوهگین می ‌شود و با خود می ‌گوید: این علم خوب است، نه آن علمی  که زیر تشک برود.» از این رو به کسب علم روی می ‌آورد. جالب اینجا است که هرچه تلاش کرد، موفّق نشد. روزی از نزدیک آبشاری می ‌گذشت. دید آب از بالای آبشار روی یک سنگ می ‌چکد و سنگ از اثر آن آب‌‌ها، مقداری سوراخ شده است. با خود گفت: دل من که از این سنگ سخت‌تر نیست! علم هم روان‌تر از آب نیست، پس باید عالم شوم.» با اینکه بیش از چهل سال از سن او می ‌گذشت و درس خواندن با زن و فرزند و عائله، برای او بسیار مشکل بود، تلاش کرد و یک کتاب به نام مفتاح العلوم» نوشت. کتابی که چهارده علم تخصّصی در آن وجود دارد. انجام هرکاری برای انسان امکان دارد، به شرط آنکه قرین با همّت باشد.

مرتبه سوّم انس با قرآن، این است که بعد از خواندن ترجمه و تفسیر، برای انسان یک عنایتی پیش می ‌آید که خودش از قرآن برداشت می ‌کند. این امر، با کمک و یاری خداوند متعال و با لطف امام زماناروحنا فداه» انجام شدنی است. ولی قرآن می ‌فرماید:

إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ فی‏ کِتابٍ مَکْنُونٍ، لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ؛ به‌یقین این قرآنی است کریم، که در نوشته‌ای مستور است که آن را جز پاکیزه‌شدگان لمس نکند».(14) 

از این رو هرکسی لیاقت جذب عنایت الهی در برداشت از قرآن را ندارد. در مدّت هشت سال جنگ تحمی لی، رزمندگانی در جبهه یا آزادگانی در اسارت، تحقیقاتی در مورد قرآن کریم انجام دادند و به نتایجی نیز رسیدند. اگر توفیق الهی شامل حال کسی شود و او زمینه جذب توفیق را در خود ایجاد کرده باشد، در هر شرایطی خصوصاً در شرایط سخت، برداشت از قرآن مجید امکان پذیر است.

بانو مجتهده امی ن که یک افتخار برای اصفهان، بلکه برای عالم اسلام محسوب می ‌گردد، یک بانوی شوهردار و بچه‌دار بود. ولی اراده کرد که درس هم بخواند، در آن زمان مدرسه طلبگی مخصوص بانوان نبوده است. استاد هم به سختی یافت می ‌شده، ولی ایشان اراده و همّت کرد و در خانه درس خواندن را ادامه داد تا به درجه اجتهاد رسید. نه تنها مجتهد، بلکه فیلسوف شد. و نه‌ تنها فیلسوف، بلکه عارف و مفسّر قرآن شد.‌ در همه موضوعات علوم دینی تألیفاتی دارد. از جمله در تفسیر قرآن‌ کریم که یک دوره چهارده‌ جلدی از آن بانوی نمونه به‌جای مانده است. بنابراین نسل جوان باید آن‌قدر با قرآن شریف مأنوس شوند که بتوانند از قرآن برداشت داشته باشند.


قرآن در کلام رهبر
آیت الله ای رهبر انقلاب اسلامی ، از شخصیتهای اسلامی است که با قرآن مانوس است و بر علوم مختلف قرآنی تسلط دارد . ایشان در مناسبتهای مختلف ، رهنمودهای ارزشمندی را درخصوص نشر و گسترش معارف قرآنی ارائه داده است .

 قرآن ، معجزه بزرگ و جاوید حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام و منشور هدایت بشر به سوی سعادت و بهروزی است .

به همین دلیل ، این کتاب آسمانی نزد مسلمانان از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است . پیروان آئین اسلام ، قرآن را می خوانند و می کوشند رهنمودهای متعالی آن را در زندگی خود بکار گیرند . رسول گرامی اسلام و دیگر بزرگان دین ، درمورد اهمیت قرآن و ضرورت بهره گیری از آموزه های آن ، نکات زیادی را مطرح کرده اند . حضرت محمد (ص ) می فرماید : " کتاب خدا ( قرآن ) ، صادق ترین گفتار و رساترین موعظه و بهترین داستانها است . " امروزه وم عمل به تعالیم راهگشای قرآن ، بیش از هر زمان دیگر احساس می شود . اما قبل از هرچیز ، باید قرآن را شناخت و در آن تدبر و تفکر کرد .

 

آیت الله ای رهبر انقلاب اسلامی ، از شخصیتهای اسلامی است که با قرآن مانوس است و بر علوم مختلف قرآنی تسلط دارد . ایشان در مناسبتهای مختلف ، رهنمودهای ارزشمندی را درخصوص نشر و گسترش معارف قرآنی ارائه داده است . به همین علت در ادامه به بیاناتی از ایشان خواهیم پرداخت.

 

رهبر معظم انقلاب ، در دیدار بانوان قرآن پژوه 

رهبر معظم انقلاب ، در دیدار بانوان قرآن پژوه ، در توضیح این مساله فرمود : " ( در پژوهشهای قرآنی ) انس با خود قرآن لازم است . یعنی پژوهنده قرآنی باید با مجموع قرآن مانوس باشد . تلاوت قرآن ، دوباره و سه باره خواندن آن و تدبر در قرآن ، کمک می کند به اینکه ما وقتی در یک موضوع خاصی در قرآن دنبال حقایق می گردیم ، درباره آن موضوع به نتیجه ای برسیم . پس انس با قرآن لازم است . " رهبر انقلاب اسلامی ایران ، مراحل انس با قرآن را فراگیری ، تلاوت صحیح ، فهم معانی ، حفظ و تدبر در قرآن ، می داند .

 

بی شک ، تفکر و تدبر در قرآن ، مرحله ای مهم در کار هر پژوهنده قرآنی است . اما قرآن این کار را مختص محققان نمی داند ، بلکه از همگان می خواهد تا در آیه های قرآن و همه آفریده های خداوند ، تفکر کنند . 

 

دوری از قرآن 

 حقیقت این است که ما هنوز از قرآن خیلى دوریم و خیلى فاصله داریم. دلهاى ما باید قرآنى بشود. جان ما باید با قرآن انس بگیرد. اگر بتوانیم با قرآن انس بگیریم، معارف قرآن را در دل و جان خودمان نفوذ بدهیم، زندگى ما و جامعه‌ى ما قرآنى خواهد شد؛ احتیاج به فعالیت و فشار و تگذارى ندارد. اصل این است که دلمان، جانمان و معرفتمان حقیقتاً قرآنى باشد.

 

 انس با قرآن، آشنائى با قرآن، ما را نزدیک میکند. این جلسات قرآنى، این دوره‌هاى قرآنى، این مسابقات قرآنى، اینى که ما به تربیت قرّاء و حفّاظ دل بستیم، به خاطر این است؛ اینها همه‌اش مقدمه است؛ ولى مقدمات لازمى است.

 

 من باز هم به جوانان عزیزمان توصیه میکنم که با قرآن انس بگیرید، با قرآن مجالست کنید. و ما جالس  هذا القران أحد الّا قام عنه بزیادة او نقصان، زیادة فى هدى او نقصان من عمى»؛ هر بارى که شما با قرآن نشست و برخاست کنید، یک پرده از پرده‌هاى جهالت شما برداشته میشود؛ یک چشمه از چشمه‌هاى نورانیت در دل شما گشایش پیدا میکند و جارى میشود. انس با قرآن، مجالست با قرآن، تفهم قرآن، تدبر در قرآن، اینها لازم است.[1]  

 

نیاز به تفسیر و تبیین

 خواندن قرآن، از اول تا آخر، یک چیز لازمى است. باید قرآن را از اول تا آخر خواند؛ باز دوباره از اول تا آخر؛ تا همه‌ى معارف قرآنى یکجا با ذهن انسان آشنا شود. البته معلمینى لازمند تا براى ما تفسیر کنند، مشکلات آیات را تبیین کنند، معارف آیات و بطون آیات الهى را براى ما بیان کنند؛ اینها همه لازم است. اگر اینها شد، هرچه زمان به جلو برود، ما به جلو میرویم و توقف دیگر وجود ندارد. [2]

 

به محض بیکاری، قرآن بخوانید

ما باید رابطه‌مان را با قرآن روزبه‌روز مستحکم‌تر کنیم. در خانه‌ها قرآن بخوانید. حتى در هنگام بی‌کارى، چنانچه مختصر فراغتى پیدا مى‌کنید، خودتان را به قرآن وصل کنید. هر روز مقدارى قرآن بخوانید و آن را فرابگیرید.

 

یک نسخه‌ى قرآن در جیب بغلتان داشته باشید

در آن دوران طاغوت، من در مشهد جلسات تفسیر و درس قرآن داشتم؛ به جوانانى که مى‌آمدند، مى‌گفتم که هر کدام از شماها یک نسخه‌ى قرآن در جیب بغلتان داشته باشید؛ اگر در جایى منتظر کارى مى‌ایستید و فراغتى پیدا مى‌کنید، یک دقیقه، دو دقیقه، پنج دقیقه، نیم ساعت ، قرآن را باز کنید و به تلاوت آن مشغول شوید، تا با این کتاب انس پیدا کنید.

 

ما در طول هشت سال جنگ، زیر آتش توپ و تفنگ، جوانانى را در جبهه‌ها داشتیم که به مجردى که بر زمین مى‌نشستند و اندک فراغتى پیدا مى‌کردند، قرآنشان را باز مى‌کردند و مشغول تلاوت مى‌شدند؛ یا مثلاً اگر در اتوبوس و یا کامیون نشسته بودند و داشتند مى‌رفتند، قرآنشان را درمى‌آوردند و بنا مى‌کردند به خواندن.

 

حبل الله

 این قرآن حبل الهى است؛ ریسمان مستحکم الهى است که اگر به آن چنگ زدیم، لغزش و افتادن و گم شدن و اینها دیگر در آن نیست.[3]

 

قرآن و عمل

عزیزان من، شما بدانید، برای این که ما جامعه‌ای به وجود بیاوریم که هم از لحاظ مادی، علمی و صنعتی دچار عقب ماندگی نباشد، پیشرو باشد و بر روی زندگی دنیا اثر گذار باشد و در عین حال از لحاظ معنویت دچار آفتهای معنوی- که امروز غرب دچار آن است- نباشد، قرآن و عمل به آن لازم است.[4]

 

قرآن همه چیز است

. باید نسبت به امر قرآن اهتمام ورزید؛ زیرا قرآن همه چیز ماست.[5] درباره‏ى قرآن هرچه تلاش کنید، زیادى نیست. سعى کنید از اساتید استفاده شود؛به آموزش و تفهیم قرآن و تحفیظ آن نسبت به نوجوانان اهتمام ورزیده شود.[6]

 

انس با قرآن 

رهبر معظم انقلاب درباره انس با قرآن می‌فرماید:

در این فـضای آلوده مـادیات، شایسته است در دریای بی کـران معنویت قـرآن کریم شنا کرد، تا از پلیدی‌های دنیا پاک شد و این، جز با انس مدام با این کتاب آسمانی ممکن نیست.

 

تلاوت، مقدمه انس با قرآن

قرآن، کلام پروردگار مهربان است. خواندن و نگاه به آیات آن، زنگار را از دل می‌زداید و انسان با تلاوت هر آیه، پله‌ای از نردبان معنویت را طی می‌کند. این تـلاوت، خود زمینه انس را فراهم می‌آورد. مقام معظم رهبری مدّ‌ظله در این باره می‌فرماید:

من بارها گفته‏ام، باز هم مى‏ گویم: ما تلاوت برجسته قرآن را در این کشور دنبال مى ‏کنیم، براى این‏که اُنس با قرآن و تلاوت قرآن در بین مردم عمومیت پیدا کند. عزیزان من! باید با قرآن اُنس پیدا کنید.[7]

 

امید است که این ره توشه برای شما کاربران گرامی مفید قرار گیرد.


پی نوشت ها:

[1] . بیانات در دیدار قاریان قرآن‌ 1389/04/24 - 15:17

[2] . بیانات در دیدار قاریان قرآن‌ 1389/04/24 - 15:17

[3] . بیانات در دیدار قاریان قرآن‌ 1389/04/24 - 15:17

[4] . بیانات رهبری در دیدار مسوولان نهضت سود آموزی 6/10/1380

[5] . سخنرانى رهبری در دیدار با قاریان چهل کشور جهان و جمعى از روشن‌ضمیران، در سالروز بعثت رسول اکرم(ص) 04/12/1368

[6] .  پاسخ رهبری به نامه‌ى آقاى سید محمدجواد فاطمى، در خصوص تشکیل جامعه‌ى قاریان قرآن مشهد»

پاسخ به پرسش‌های قرآنی/۵


کانون خبرنگاران نبأ: قرآن براى بیماری‌هاى اعتقادى و روانى به صورت مستقیم دستور دارد و هدف نزول خود را همین می‌داند، اما براى درمان بیماری‌هاى جسمى و بهداشت فردى و اجتماعى دستوراتى به صورت اشاره و در قالب باید و نباید و حرام و حلال بیان کرده است. شاید منشأ تمام بیماری‌های جسمی، روح و روان است.

کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری

ایکنا در نظر دارد تا با همکاری مراکز تخصصی قرآنی به پرسش‌های قرآنی شما پاسخ دهد. شما مخاطب گرامی می‌توانید سؤالات و شبهات قرآنی خود را در بخش نظرات مطرح کنید.

شفا بودن قرآن در آیات متعددى مطرح شده است، بخشى از آیات چنین است وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَاراً؛  و از قرآن آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏‌کنیم؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمى‏‌افزاید.(اسراء/۸۲)؛ و یا آیه یَا أیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُم مَوْعِظَهٌ مِن رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِى الصُّدُورِ وَهُدىً وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ؛ اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است؛ و درمانى براى آنچه در سینه‏‌هاست؛ (درمانى براى دل‏هاى شما؛) و هدایت و رحمتى است براى مؤمنان».(یونس/۵۷)

همیشه برای مسلمانان این سؤال مطرح بوده است که منظور از شفا بودن قرآن کریم چیست؟ اگر قرآن کریم شفادهنده است چگونه شفا می‌دهد و علت اینکه این همه بیماری جسمی وجود دارد چیست؟ پس بیماری‌های جسمی چگونه شفا می‌یابند. با بررسی آیات متقن قرآن کریم درباره شفا بودن به نتایج جالبی دست می‌یابیم که می‌تواند گره‌گشای بسیاری از ابهامات ذهنی درباره قرآن باشیم.

 واژه شفا به چه معناست؟

واژه شفاء» به معناى صحت و سلامت است و در مقابل آن بیمارى، عیب و نقص مى‏‌آید. با بررسى ابعاد مختلف انسان در مى‏‌یابیم که هر فردى دو بعد جسمى و روحى دارد و هر کدام ممکن است در معرض بیمارى قرار بگیرند و بیمارى در هر بُعد موجب اختلال در کارایى ابعاد دیگر انسان شود، لذا مى‌‏توان بیمارى‏‌ها را به سه نوع اعتقادى؛ روحى- روانى و جسمى تقسیم کرد.

قرآن و درمان بیماری‌هاى اعتقادى‏

نزول قرآن در مرحله‏ اوّل براى درمان بیماری‌هاى اعتقادى مردم بود تا آنها را از شرک و کفر و تاریکى به توحید و اسلام و روشنایى ببرد. قرآن در آیات متعددى هدفش را خروج بشر از ظلمت جهل به نور دانش، از کفر به نور ایمان، از ظلمات ستمگرى به نور عدالت، از فساد به صلاح، و از گناه به نور تقوى معرفى مى‏‌کند؛ سوره‏ ابراهیم، آیات ۵ و ۱؛ سوره‏ مائده، آیات ۱۵ و ۱۴
امراض اعتقادى و قلبى از امراض جسم شدیدترند، لذا قرآن شفاء و رحمت‏ است یعنى براى امراض اعتقادى مانند کفر، نفاق و شرک درمان است و در نفوذ شناخت، توحید در قلب رحمت است.

قرآن و درمان بیماری‌هاى روحى

براى رعایت اختصار به دو بخش از این بیماری‌ها مى‌‏پردازیم. بیماری‌هاى روحى و اخلاقى، شباهت زیادى به بیماری‌هاى جسمى دارند؛ هر دو کشنده‏‌اند و نیاز به درمان و پرهیز دارند. قرآن نسخه حیات بخشى است براى آنان که مى‏‌خواهند با کبر، غرور، حسد و نفاق به مبارزه برخیزند. همچنین براى برطرف کردن ضعف و ترس، اختلاف و پراکندگی و وابستگى کامل به مادیات و شهوت، شفا بخش است.

حضرت على(ع) درباره شفابخش بودن قرآن مى‏‌فرماید: از این کتاب بزرگ آسمانى براى بیماری‌هاى خود شفا بخواهید و براى حل مشکلاتتان از آن یارى بخواهید، زیرا در این کتاب درمان بزرگ‏ترین دردها است».

بهترین دلیل براى اثبات شفابخشى قرآن براى بیماری‌هاى اخلاقى مقایسه وضع عرب جاهلى با تربیت‌شدگان مکتب پیامبر(ص) در آغاز اسلام است. چگونه آن قوم جاهل که انواع بیمارى‏‌هاى اجتماعى و اخلاقى سر تا پاى وجودشان را فرا گرفته بود، با استفاده از این نسخه شفابخش درمان یافتند چنان قوى شدند که‏ هیچ نیرویى نمى‏‌توانست در برابرشان ایستادگى کند.

برخی از دستاورهای علمی روانشناسان از اثر قرآن بر روان انسان

برخى از روانشناسان با تحقیق در آیات قرآن دریافته‏‌اند که قرآن تأثیرزیادى بر روان انسان مى‏‌گذارد. آنان شفابخشى قرآن را با علوم تجربى مقایسه کرده‌اند و نتایج حاصل از آن را با عنوان تأثیر قرائت قرآن بر بهداشت روانى انسان منتشر کرده‏‌اند.

آرى! دستورها و توصیه‏‌هاى قرآن، اثر بسزایى در بهداشت روانى، فردى و اجتماعى دارد. تا جایى که مى‏‌توان گفت عمل به توصیه‏‌هاى قرآن، بالاترین و بهترین نسخه‏ بهداشت روانى است. براى نمونه به برخى از آیات و اثر آنها اشاره مى‏‌کنیم:

مداومت بر قرائت قرآن، نقش مؤثرى در رویارویى با اضطراب دارد. فهم قرآن نیز در مقابله با اضطراب مؤثر است. (ر. ک. به مقالات همایش نقش دین در بهداشت روان، دانشگاه علوم پزشکى، آذر ۱۳۷۶، ص ۸۸)

نتیجه تحقیقى که از ۶۰ دختر به دست آمد، نشان داد رویارویى میزان اضطراب و گرایش به افسردگى در گروهى که طى ۶ ماه روزانه حداقل نیم ساعت به قرائت قرآن مى‏‌پرداختند، به طور چشمگیرى کمتر از دیگران است.(همان، ص ۷۹.)
دمیدن روح امید، و دورى از یأس و اثر آن در کاهش افسردگى. (سوره‏ى یوسف، آیه‏ ۸۷.)
دعوت قرآن به صبر و اثر آن در کاهش فشارهاى روانى. (سوره‏ بقره، آیات ۱۵۳ و ۱۵۵ و سوره‏ آل عمران، آیه‏ ۲۰۰.)
دعوت قرآن به توکل به خدا و نقش آن در آرامش انسان.(سوره‏ احزاب، آیه‏ ۳ و سوره‏ آل عمران، آیه‏ ۱۵۹.)
یاد خدا و آرامش دل. (سوره‏ىاسراء، آیه‏ ۲۴ و سوره‏ بقره، آیه‏ ۸۳.)
 ممنوع بودن خودکشى در دین (سوره‏ نور، آیه‏ ۳۱ و سوره‏ احزاب، آیه‏ ۵۹.) و پایین آمدن آمار خودکشى در جوامع اسلامى.
 احترام و محبت به پدر و مادر (سوره‏ طه، آیه‏ ۱۴.) و تأثیر آن در سلامت خانواده.
 حجاب براى ن و سلامتى روانى. (سوره‏ نور، آیه‏ ۳۱؛ سوره‏ احزاب، آیه ۵۹.)
نماز و آرامش روانى. (سوره‏ طه، آیه‏ ۱۴.)
ازدواج و تشکیل خانواده و تأمین آرامش فردى و سلامت محیط اجتماع.(سوره‏ روم، آیه‏ ۲۱.)
ممنوعیت سوء ظن، تجسس و غیبت، و اثرات آن بر سلامتى جامعه و شخصیت افراد. (سوره‏ حجرات، آیه‏ ۱۲- ۱۱.)
به عبارت دیگر مى‏‌توان گفت: همه دستورهاى الهى به نوعى براى آرامش فردى، اجتماعى و رشد و بالندگى فرد و جامعه است. (ر. ک. به خلاصه مقالات همایش نقش دین در بهداشت روان، دانشگاه پزشکى تهران، ۱۳۷۶ آذر ماه.)
                       
قرآن و درمان بیمارى‌های جسمى‏

قرآن کتاب بهداشت و پزشکى نیست، بلکه کتابى براى تربیت معنوى است و اگر به مطالب پزشکى و بهداشتى و علمى اشاره‌‏اى دارد، به خاطر این است که راه خداشناسى را هموار کند و حس کنجکاوى بشر را تحریک تا در زمینه علوم تجربى رشد کند و در پى کشف آن برآیند. همچنین اعجاز علمى قرآن را به اثبات برساند و علت مهم‏تر اینکه به خاطر پیوستگى نیازهاى جسمى و روحى و تأثیر آنها بر هم، قرآن لازم مى‏‌داند به بهداشت جسمى نیز توجه ویژه کند، زیرا در کمال روحى او تأثیر دارد، لذا قرآن براى تأمین سلامتى و بهداشت جسم مطالبى بیان فرموده است که اگر در حد اعجاز علمى نباشد، قطعاً برخى از آنها جزء شگفتی‌هاى علمى است.

براى مثال درباره بهداشت غذایى خوردن غذاهاى پاک سوره‏ بقره، آیه‏ ۱۷۲، ممنوعیت غذاهاى غیربهداشتى (سوره‏ اعراف، آیه‏ ۱۷۵.) اسراف نکردن در غذا(همان، آیه‏ ۳۱.)، دورى از گوشت مردار (سوره‏ انعام، آیه‏ ۱۴۵.) گوشت خوک و خوردن خون )سوره‏ بقره، آیه‏ ۱۷۳.) و شراب( سوره‏ همان، آیه‏ ۲۱۹.) و موارد بسیار دیگر که ذکر شده است.
                       
درباره بهداشت شخصى نیز قرآن کریم دستوراتی دارد؛ وضو، غسل، طهارت لباس، پاکیزگى محیط زیست و بسیاری از موارد دیگر.
همچنین درباره بهداشت مسائل جنسى نیز مسائل مهمی در قرآن کریم ذکر شده است من جمله ممنوعیت آمیزش با ن در عادت ماهیانه، دورى از ، دوری از لواط و دوری از استمناء و موارد دیگر.

همچنین عسل و درمان بیماری‌هاى جسمى. (سوره‏ نحل، آیات ۶۹- ۶۸.)، روزه و درمان بیمارى‏‌هاى جسمى.(سوره‏ احزاب، آیات ۳۵.)و تأثیر آواى قرآن بر کاهش دردهاى جسمى بعد از عمل جراحى. (سوره‏ احزاب، آیات ۳۵.)

برای مطالعه بیشتر به کتاب‌های زیر رجوع کنید:                      
۱. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات همایش نقش دین در بهداشت روان، نشر معارف.
۲. استعانت از قرآن کریم، علیرضا نیک‌بخت، نشر قبله، تهران.
۳. پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دکتر محمد على رضائى اصفهانى، ۲ ج، انتشارات مبین.
۴. آموزه‏‌هاى تندرستى در قرآن، حسن رضا رضائى، انتشارات عطر‌آگین.
۵. طب در قرآن، دکتر عبدالحمید دیاب، دکتر قرقوز، ترجمه چراغى، انتشارات حفظى.
۶. اولین پیامبر آخرین دانشگاه، دکتر پاک‏نژاد، ج ۴ و ۵ و ۶، کتابفروشى اسلامى.
۷. تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، دارالکتب اسلامیه، تهران، ج ۱۲، ص ۲۳۹. ذیل آیات فوق. 

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها